دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

روزگاری‌ست که سودازده روی توام

Image result for ‫روزگاری‌ست که سودازده روی توام‬‎
روزگاری‌ست که سودازده روی توام

خوابگه نیست مگر خاک سر کوی توام

 

به دو چشم تو که شوریده‌تر از بخت منست

که به روی تو من آشفته‌تر از موی توام

 

نقد هر عقل که در کیسه پندارم بود

کمتر از هیچ برآمد به ترازوی توام

 

همدمی نیست که گوید سخنی پیش منت

محرمی نیست که آرد خبری سوی توام

 

چشم بر هم نزنم گر تو به تیرم بزنی

لیک ترسم که بدوزد نظر از روی توام

 

زین سبب خلق جهانند مرید سخنم

که ریاضت کش محراب دو ابروی توام

 

دست موتم نکند میخ سراپرده عمر

گر سعادت بزند خیمه به پهلوی توام

 

تو مپندار کز این در به ملامت بروم

که گرم تیغ زنی بنده بازوی توام

 

سعدی از پرده عشاق چه خوش می‌گوید

تُرک من پرده برانداز که هندوی توام.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد