دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

بگذار برایت چای بریزم

Image result for ‫بگذار برایت چای بیاورم‬‎

بگذار برایت چای بریزم

امروز به ‌شکل غریبی خوبی


صدایت نقشی زیباست بر جامه‌ای مغربی

و گلوبندت چون کودکی بازی می‌کند زیر آیینه‌ها


و جرعه‌ای آب از لب گلدان می‌نوشد

بگذار برایت چای بیاورم،


راستی گفتم که دوستت دارم؟

گفتم که از آمدنت چقدر خوشحالم؟


حضورت شادی‌بخش است مثل حضور شعر

و حضور قایق‌ها و خاطرات دور...


"نزار قبانی"

من با تو زندگی می‌کنم

Image result for ‫برایت چای میریزم‬‎

تو نیستی

اما من برایت چای می‌ریزم

دیروز هم

نبودی که برایت بلیت سینما گرفتم

دوست داری بخند

دوست داری گریه کن

و یا دوست داری

        مثل آینه مبهوت باش

             مبهوت من و دنیای کوچکم

دیگر چه فرق می‌کند

باشی یا نباشی

من با تو زندگی می‌کنم


"رسول یونان"

برایت چای می‌ریزم

Image result for ‫برایت چای میریزم برایم زندگی دم کن‬‎
برایت 
چای می‌ریزم، 

برایم
زند‌گی دم کن!

چای

Image result for ‫شعر چای و عشق‬‎

همیشه چای برایم بیشتر از یک نوشیدنی ساده بوده!

چای بهانه‌ ایست برای هم صحبت شدن با کسی.

 

 

چای میتواند واحد اندازه گیریه رفاقت و صمیمیت باشد!

هرچقدر چای یخ کند نشان میدهد چقدر حرف دارید برای گفتن که چای فراموش میشود

 

 

اکنون دلم چای میخواهد… قند پهلو! با یک رفیق ناب که چای را به چای ببندیم و گاهی استکان را سر بکشیم و بگوییم بازهم یخ کرد!

 

 

چای را جدی بگیرید! روزی دلتنگ این بهانه ی کوچک خواهید شد.
رفیق جان هر جای دنیایی دلم اونجاست

تو چای می نوشی و من..


عصر زمستان


تو چای می نوشی و من..


قند در دلم


آب می شود


"ساقی سعادت"