دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

اشعاری از بانو قدسی قاضی نور

Image result for ‫دستان توست وطن من‬‎

کاش آدم هم مثل شتر 

کوهان داشت

تا شب های مهتابی 

کوهانش را پر از ستاره می کرد 

برای شب های گرفته ی ابری .

 

*****

 

کاش هنوز هم به همدیگر

دروغ های کودکانه می گفتیم

این حقیقت عریان بی حیا

به چه درد می خورد؟

 

*****

 

قصه های بلند

پُرند از لحظه های پوچ

تو قصه ی کوتاهی .

 

****

 

بعد از آن همه سرگردانی،

روی وجب به وجب خاک

بعد از آن همه جستجو روی نقشه های جهان،

دانستم دستان توست وطن من!

 

*****

 

آدم برفیم من

تو آفتاب .

در نگاه

آب می شوم، آب .

 

*****

 

بند به پایم زدند که بمانم

گسستم و رفتم

تو بال دادیم برای تنهایی

رها گشتم و ماندم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد