دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

جای دوری نرو

Image result for ‫جای دوری نرو‬‎
جای دوری نرو 
حتی شده برای یک روز 
نه نرو 
چون 
چون 
نمی دانم چگونه بگویم اش ؟
چون روز بس طولانی ست
و من چگونه تاب آورم چشم به راهِ تو بودن را
با این همه ایستگاهِ خالی
با این همه قطارِ خفته ؟

نه نرو 
چون اگر بروی 
من مست و منگ بر زمین گام می نهم 
چون اگر بروی ، مدام از خود می پرسم
یعنی می شود که برگردد ؟
نکند تنهایم گذاشته تابمیرم ؟

پابلو نرودا

مانند یک بهار، مانند یک عبور

 Image result for ‫همراه تو هزار عشق از راه می‌رسد‬‎

مانند یک بهار، مانند یک عبور
از راه می‌رسی و مرا تازه می‌کنی

همراه تو
هزار عشق از راه می‌رسد
همراه تو بهار...
بر دشت خشک سینه‌ی من
سبز می‌شود

وقتی تو می‌رسی
در کوچه‌های خلوت
و تاریک قلب من
مهتاب می‌دمد

وقتی تو می‌رسی
ای آرزوی گم شده‌ی بغض‌های من
من نیز با تو به عشق می‌رسم

پ.ن:هر چه گشتم شاعر این شعر زیبا را پیدا نکردم.اگر کسی اطلاع داره لطفا در قسمت نظرات بنویسه.سپاس.

این شعر را همین حالا بخوان

Image result for love
این شعر را همین حالا بخوان
وگرنه بعدها باورت نمی شود
هنگام سرودنش چگونه 
دیوانه وار عاشقت بودم
همین حالا بخوان
این شعر را که ساختار محکمی ندارد
و مثل شانه های تو 
هر بار گریه می کنم می لرزد
هربار گریه می کنم
و پیراهن هیچ فصلی 
خیس تر از بهاری نخواهد بود
که عاشقت شدم

لیلا کرد بچه

هر عشق تازه ای قاتل است

Image result for ‫عشق تازه‬‎
هر عشق تازه ای قاتل است
بی آن که دستش بلرزد
همه ی عشق های پیشین را می کُشد
آه باچه لبخند معصومی
خنجر فرود می رود بر پشت

اولین و آخرین و یگانه ترین عشق
همه جا شریک جرم دارد
در اتوبوسی که دیر می رسد 
در رگباری ناگهانی
و هزارگوشه و کنار دیگر

انگیزه ی جنایتش آزادی ست
این قرار ملاقات به فرار از خود می ماند
آن سفر رد پا را نشان می دهد
جایی که مرگ
با لباس مبدل حاضر است
و آنگاه که عشقی کهنه می شود
خنجری به کمین او می نشیند
درکنج عشقی تازه
 
زمان می گذرد
و تو درمی یابی که عشق
از توابع زمان است
باید مدام پوست بیندازد و
نو شود
و نوتر
 
بلاگا دیمیتروا