دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

من به دنیا آمده ام تا عاشق شوم

Image result for ‫من به دنیا آمده ام تا عاشق شوم‬‎

من به دنیا آمده ام

تا عاشق شوم
و لحظه های عشق را
از آغاز تا پایان
برای معشوقم
و بعد از او برای شما
به شعر بگویم

به دنیا آمده‌ام
تا هر یک از عشق‌های بی‌سرانجامم
تکه‌ای از قلبم را جدا کند
و در شعر
به معشوقم
و بعد از او به شما 
هدیه کند

آمده‌ام که
تا آخرین تکّه‌ی قلبم
شعر بگویم

من
کلافگیِ تنهایی را
با آرامشی بیهوده
در کنارِ زنی که شعر نمی‌شود
عوض نمی‌کنم

من
به عقوبتِ آزادیِ ابد در عشق‌های بی‌سرانجام
محکومم
به جُرم شعرباره‌گی اعتراف می‌کنم
و تقاضای تجدیدِ نظر ندارم

افشین یداللهی

فردا باز هم به تو فکر خواهم کرد

Image result for ‫فردا باز هم به تو فکر خواهم کرد‬‎
اول یک جمله بگویم
راستش
گاهی از شدت علاقه به زندگی
حتی سنگها را هم می‌بوسم
کلمه‌ها را
کتاب‌ها را
آدم‌ها را 

دارم دیوانه می‌شوم از حلول
از میل حلول در هر چه هست در هر چه نیست
در هر چه که هر چه
چه
و هی فکر می‌کنم
مخصوصا به تو فکر می‌کنم
آنقدر فکر می‌کنم
که یادم می‌رود به چه فکر می‌کنم

به تو فکر می‌کنم
مثل مومنی که به ایمانِ باد و به تکلیف بید
به تو فکر می‌کنم
مثل مسافر به راه
مثل علف به ابر
مثل شکوفه به صبح و مثل واژه به شعر

به تو فکر می‌کنم
مثل خسته به خواب و نرگس به اردیبهشت
به تو فکر می‌کنم
مثل کوچه به روز
مثل نوشتن به نی
مثل خدا به کافر خویش و مثل زندان به زندگی

به تو فکر می‌کنم
مثل برهنگی به لمس و تن به شست و شو
به تو فکر می‌کنم
مثل کلید به قفل
مثل قصه به کودک
مثل پری به چشمه و پسین به پروانه
به تو فکر می‌کنم
مثل آسمان به ستاره و ستاره به شب

به تو فکر می‌کنم
مثل اَبونواس به می
مثل نقطه به خط
مثل حروف الفباء به عین
مثل حروف الفباء به شین
مثل حروف الفباء به قاف
همین
هر چه گفتم
انگار انتظارِ آسان رسیدن به همین سه حرف آخر بود

حالا باید بخوابم
فردا باز هم به تو فکر خواهم کرد
مثل دریا به ادامه ی خویش

سید علی صالحی

باز ای دلبرا که دلم بی قرار توست

Image result for ‫بازآی دلبرا که دلم‬‎

باز ای دلبرا که دلم بی قرار توست

 وین جان بر لب آمده در انتظار توست

 در دست این خمار غمم هیچ چاره نیست

 جز باده ای که در قدح غمگسار توست

ساقی به دست باش که این مست می پرست

چون خم ز پا نشست و هنوزش خمار توست

 هر سوی موج فتنه گرفته ست و زین میان

 آسایشی که هست مرا در کنار توست

 سیری مباد سوخته ی تشنه کام را

تا جرعه نوش چشمه ی شیرین گوار توست

بی چاره دل که غارت عشقش به باد داد

 ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست

 هرگز ز دل امید گل آوردنم نرفت

این شاخ خشک زنده به بوی بهار توست

 ای سایه صبر کن که براید به کام دل

  آن آرزو که در دل امیدوار توست

"هوشنگ ابتهاج"

 

صدایم کن

Image result for ‫صدایم کن‬‎

صدایم کن

دلم برای هم آغوشیِ صمیمیِ تنهایمان
برای نوازش
برای صدا کردن های تو
برای حرف های خوب تنگ شده
صدایم کن 
دلم برای دوست داشتن های بی انتها
برای شب های تا صبح بدون خواب
برای خودم
برای خودت
پنجره و مهتاب تنگ شده
صدایم کن 

نیکی فیروزکوهی

تو عاشقانه ترین نام...

Image result for ‫تو از تبار بهاری‬‎

تو عاشقانه ترین نام 

و جاودانه ترین یادی
تو از تبار بهاری تو باز می گردی
تو آن یگانه ترین رازی ای یگانه ترین 
تو جاودانه ترینی 
برای آنکه نمی داند 
برای آنکه نمی خواهد 
برای آنکه نمی داند و نمی خواهد 
تو بی نشانه ترین باش
ای یگانه ترین

محمود مشرف آزادتهرانی