دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

زبـــاغ پیرهنت چون دریچـــه ها واشد

Image result for ‫ز باغ پیرهنت چون دریچـــه ها وا شد‬‎

زبـــاغ پیرهنت چون دریچـــه ها واشد


بهشت گمشده پشت دریچه پیدا شد


رهــا زسلطه پاییـز در بهــــار اطاق


گلی به نام تو در بازوان من وا شد


به دیدن تو همه ذره های من شد چشم


و چشــم ها همه سر تا به پا تماشا شد


تمــام منظره پوشیده از تـو شد یعنـی


جهان به چشم دل من دوباره زیبا شد


زمانه ریخت به جامم هر آنچه تلخانه


بــه نام تـــو کـه در آمیختم گوارا شد


فرشته ها ، تو و من را بهم نشان دادند


میان زهــــره و مـــاه از تو گفتگوها شد


تنت هنوز به اندازه ای لطافت داشت


کـه گل در آینه از دیدنش شکوفا شد


شتاب خواستنت این چنین که می بالد


به دوری تـــو مگر می توان شکیبا شد؟


امید وار نبــــودم دوبــــاره از دل تـو


که مهربان بشود با دل من اما شد


دوبـــاره طوطیک شوکرانــــی شعرم


به خند خندِ شیرین تو شکرخا شد


قرارنامه ی وصل من و تــــو بود آنکه


به روی شانه تو با لب من امضا شد


"حسین منزوی"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد