دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

صـد سال پیش از این

گُل بود و سبزه بود و سرودِ پرنـده بود 

در آفتاب, گرمیِ شـــادی دهنده بود 

بر آب و خاک, بادِ بــهشتی وزنده بود 

در باغ بود کــاجی پر شاخ و سهمگین 

دستی به یادگاری صـد سال پیش از این 

بر آن درخت, نامِ دو دلــداه کَنده بود 



پروانه و فریدون, صد سال پیش از این, 

یک روز آمدند در این بــاغِ دلنشین؛ 

گُل بود و سبزه بود و دلِ تندِ فـروَدین: 

می زد نسیم نرمک بر رویِ برکه چنگ 

می گشت قویِ سیمین بر آبِ سیمرنگ 

خورشید گَردِ زرین می ریخت بر زمین. 



بر روی شاخه, مرغکِ خوشرنگ می سرود: 

" بنگر! چگونه غنچه ی نازک دهان گشود! 

گلشن جه رنگِ زیبــا دارد به تار و پود! 

سرتاسر است هستیِ جاوید و نیست مرگ. 

به به! چه دلرباست تماشایِ رقــصِ برگ! 

به به! چه دلکش است سرودِ نسیم و رود! " 



با سایه روی سبزه, گُــلِ تازه می نوشت: 

" بنگر! چگونه رفته زمین, آمده بــهشت! 

بنگر! چگونه آمده زیبـــا و رفته زشت! 

هرگز به باختر نرود مــــــهرِ تابدار 

دیگر ز تیره روزی, دور است روزگـــار 

دیگر ز تیره بختی, پاک است ســرنوشت. " 

Image result for ‫یادگاری روی درخت کاج‬‎

پــروانه می نشست به هر جا و می پرید 

زنـــبور, شیره از لبِِ گلبرگ می مکید 

بر رویِ گــُل, نسیمِ دل انگیز می وزید 

عکسِ درخـت را به دلِ آب می گسیخت 

خرگوش می دوید و به سوراخ می گریخت 

آنگاه می گـریخت ز سوراخ و می دوید 



پـروانه و فریدون, صد سال پیش از این, 

یک روز آمدند در این بــاغِ دلنشین. 

گفتند: " نیست جایی زیباتر از زمـین! " 

زیرا که سبزه بود و ســرودِ پرنده بود 

در آفتاب, گــرمیِ شادی دهنده بود 

بس دلنواز بود تماشایِ فـــروَدین... 



امـروز, زیرِ شاخه ی این کـــاجِ سهمناک 

پـــروانه و فـریدون گردیده اند خــاک 

رخسارِ زردِ باغ, پُر از درد و رنـــج و باک 

خورشید نیست... گرمیِ شادی دهنده نیست... 

گُل نیست... سبزه نیست... سرودِ پرنده نیست. 

از بادِ سخت, دامنِ دریاچه چــاک چــاک. 



امّـا, هنوز بر تنه ی کـــاجِ سالدار 

نامِ دو یارِ دیرین مانده به یــادگار... 

بالای کـــاج, تندر, در ابرِ اشکبار 

می غرّد از تــهِ دل: " ای تیره آسمان! 

جز نام, چیزِ دیگر مانَـد در این جهان؟ 

یا نـام نیز می رود از یــادِ روزگار؟ "

"گلچین گیلانی"
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد