دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی

Image result for ‫خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی‬‎
خبرت خرابتر کرد جراحت جداییچو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی
تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستیچه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایی
بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردیشب و روز در خیالی و ندانمت کجایی
دل خویش را بگفتم چو تو دوست می‌گرفتمنه عجب که خوبرویان بکنند بی‌وفایی
تو جفای خود بکردی و نه من نمی‌توانمکه جفا کنم ولیکن نه تو لایق جفایی
چه کنند اگر تحمل نکنند زیردستانتو هر آن ستم که خواهی بکنی که پادشایی
سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتمدگری نمی‌شناسم تو ببر که آشنایی
من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحتبرو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی
تو که گفته‌ای تأمل نکنم جمال خوبانبکنی اگر چو سعدی نظری بیازمایی
در چشم بامدادان به بهشت برگشودننه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد