دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

بوسیدم تو را

زیر نور ماه نشستیم
از دستانت بوسیدم تو را

برخاستیم از زمین
از لبانت بوسیدم تو را

ایستادی در چارچوب درب
از نفس هایت بوسیدم تو را

کودکانی بودند در حیاط
از کودک ات بوسیدم تو را

به خانه ام بردم به تخت خوابم
از ظرافت پاهایت بوسیدم تو را

در خانهِ دیگری اتفاقی دیدم ات
از مغز استخوانت بوسیدم تو را

آخر سر تو را به خیابان ها بردمImage result for ‫بوسه‬‎

از آفتاب وجودت بوسیدم تو را


"جمال ثریا"


نظرات 1 + ارسال نظر
مریم سه‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 11:32 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد