دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

من و تو و خدا...


خدا می خواست در چشمان من زیبا ترین باشی

شرابی در نگاهت ریخت تا گیرا ترین باشی

 

نمی گنجید روح سرکشت در تنگنای تن

دلت را وسعتی بخشید تا دریا ترین باشی

 

تو را شاعر، تو را عاشق پدید آورد و قسمت بود

که در شمسی ترین منظومه مولانا ترین باشی

 

مقدر بود خاکستر شود زهد دروغینم

تو را آموخت همچون شعله بی پروا ترین باشی

 

خدا تنهای تنها بود و در تنهایی پاکش

تو را تنها پدید آورد تا تنها ترین باشی

 

خدا وقتی تو را می آفرید از جنس لیلاها

گمان هرگز نمی بردم که واویلا ترین باشی

 

محمد رضا ترکی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد