دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

یاد...

جیرجیرک توی تاریکی

او به یاد کیست، کاین گونه بلند ، یک نفس می خواند؟

او به یاد کیست، کاین گونه مدام؟

جیرجیرک توی تاریکی ، آه!

" استاد منصور اوجی"

به تو می اندیشم

مثل یک پنجره در تاریکی

که به یک پنجره می اندیشد

به تو می اندیشم .

پشت آن پنجره در تاریکی

به چه می اندیشی ؟


" استاد منصور اوجی"

باغ شب


هر باغ پرشکوفه و هر شب پر از چراغ
هر چشم پر ترانه و هر قلب پر سرور
در من هوای وصل تو پر شور چون شراب
بر من نسیم عشق تو جاری چو شط نور
- ای پر شکوفه ی باغ
افسانه های لیلی و مجنون به روزگار
افسانه ای ز قصه ی پر ساز و سوز ماست
ای پرستاره ی شب
اینک بیا که نوبت ما هست و روز ماست


"استاد منصور اوجی"

از پای منشین


چند بارامید بستی و دام برنهادی
تا دستی یاری دهنده
کلمه ای مهر آمیز
نوازشی یا گوشی شنوا به چنگ آری؟
چند بار دامت را تهی یافتی؟
از پای منشین
آماده شو! که دیگر بار و دیگر بار دام باز گستری ...


"مارکوت بیکل"

بهار حضور توست

یخ آب می شود


در روح من


در اندیشه هایم


بهار


حضور توست


بودن توست...


"مارگوت بیکل"