بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که میبینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
درباره من
من نشانی از تو ندارم،اما نشانیام را برای تو مینویسم:
در عصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار!
خیابان غربت را پیدا کن،وارد کوچه پس کوچههای تنهایی شو!
کلبهی غریبیام را پیدا کن، کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگیام،
در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن!
مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق انتظار است،
پشت دیوار دردهایم نشستهام..........
ادامه...
ترانه هایم رنگ کهنگی می گیرند
اگر با صدای تو خوانده نشود
و من برای سرودن عاشقانه هایم
گاه عطر نفس های تورا کم می آورم
به پریشان نامه هایم خرده نگیر
هرکدام از اهنگ های نفس هایت
برای خود قصیده ای تازه است
ومن
برای ثبت لحظه های دلدادگی
به گرمی دستهای مهربانت
درجای جای دلتنگی هایم
نیاز دارم
سایه ام را دنبال نکن
چرا که این سایه خودتوست
که برسرم افتاده
پایت را هم
جای پاهای من نگذار
این قدم ها راه رفته تورا
دنبال کرده اند