دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

با تمام وسع خود پیش تو کم می آورم


 با تمام وسع خود پیش تو کم می آورم
ای که می دانی و می دانم زیادی از سرم

سکه ام هرچند افتاده ست از رونق ولی
باز هم ناز تو را هر جور باشد می خرم

مانده ام در من چطوری راه پیدا کرده ای
من که یک عمر است مانند اتاقی بی درم

آفت شک از درونم رخت بر بست عاقبت
آمدی گل کرده از نو شاخه های باورم

بی گمان خواب تو را می دیدم آن شب تا سحر
بوی گل برخاست با من هر زمان از بسترم

کوشش بی خود نکن عطرت تو را لو می دهد
هر کجای شهر پنهان می شوی بو می برم

جواد منفرد

نظرات 2 + ارسال نظر
رویا جمعه 17 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 12:36 ب.ظ http://crazyeyes.blogsky.com

سلام
اشعاری که اینجا میذارید واقعا زیبا و الهام بخشه
تبریک میگم

رویا جمعه 17 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 04:56 ب.ظ http://crazyeyes.blogsky.com

سلام مرسی از حضورتون
بله اگر قابل باشن بجز اشعاری که با قید نام شاعر
ذکر شده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد