دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

اکنون که با شراب نشد شوکران بنوش


روزی که ارغوان به تو نفروخت گلفروش

پیراهنی به رنگ گل ارغوان بپوش

از یاد بردن غم عالم میسر است

اکنون که با شراب نشد شوکران بنوش

گیرم که مثل موری از این سنگ بگذری

کوهی ست پشت سنگ ، از این بیشتر مکوش

چون نی نفس کشیدن ما ناله کردن است

در شور نیز ناله ما می رسد به گوش

آتش بزن به سینه اتش گرفته ام

آتش گرفته را مگر آتش کند خموش

"فاضل نظری"

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد