دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

کاش می دیدم چیست


کاش می دیدم چیست

انچه از عمق تو تا عمق وجودم جاریست

اه وقتی که تو لبخند نگاهت را

می تابانی

بال مژگان بلندت را

می خوابانی

اه وقتی که تو چشمانت

ان جام لبالب از جان دارو را

سوی این تشنه ی جان سوخته می گردانی

موج موسیقی عشق

از دلم می گذرد

روح گلرنگ شراب

در تنم می گردد

دست ویران گر شوق

پر پرم میکند ای غنچه رنگین پر پر....

من ، در آن لحظه که چشم تو به من می نگرد

برگ خشکیده ایمان را

در پنجه باد ،

 رقص شیطانی خواهش را ،در آتش سبز !

 نور پنهانی بخشش را ،در چشمه مهر !

 اهتزاز ابدیت را می بینم !!

 بیش از این ، سوی نگاهت ، نتوانم نگریست !

اهتزاز ابدیت را یارای تماشایم نیست !

کاش می گفتی چیست

آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست ؟!

"فریدون مشیری"

نظرات 1 + ارسال نظر
NAZANIN یکشنبه 22 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 05:50 ق.ظ

کسى که من واسش مهم بودم و این شعر رو هر دقیقه واسم زمزمه میکرد و با چه نامردى منو گذاشت و رفت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد