دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

غم دل


روزها که روبروی تو نشسته ام

و هزار گفتگو میان ماست

کی ز بخت خود مرا شکایتی است؟

لیک شب که بی توام

با دل گرفته خو به تو، مرا حکایتی است!

یک جهان غم است

در دلم که خردتر ز مشت بسته است

آسمان نیلی بزرگ را

هم نهایتی است(گر چه کس ندیده است)

آه! کی غم دل مرا نهایتی است!


"محمد قهرمان"


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد