دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

من مدتی است ابر بهارم برای تو...!


من مدتی ست ابر بهارم برای تو

باید ولم کنند ببارم برای تو

این روزها پر از هیجان تغزلم

چیزی به جز ترانه ندارم برای تو

جان من است وجان تو،امروز حاضرم

این را به پای آن بگذارم برای تو

از حد دوست دارمت اعداد عاجزند

اصلا نمی شود بشمارم برای تو

این شهر در کشاکش کوه و کویر ودشت

دریا نداشت دل بسپارم برای تو

من ماهی ام تو آب،تو ماهی من آفتاب

یاری برای من تو و یارم برای تو

با آن صدای ناز برایم غزل بخوان

تا وقت مرگ حوصله دارم برای تو                                          

             «مهدی فرجی»

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد