دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

دختر بصره - ملک الشعرا بهار

دیدم به بصره دخترکی اعجمی نسب

روشن نموده شهر به نور جمال خویش

می خواند درس قرآن در پیش شیخ شهر

وز شیخ دل ربوده به غنج و دلال خویش

می داد شیخ درس " ضلال مبین " به او

و آهنگ ضاد رفته به اوج کمال خویش

دختر نداشت طاقت گفتار حرف ضاد

با آن دهان کوچک غنچه مثال خویش

می داد شیخ را به " دلال مبین " جواب

و آن شیخ می نمود مکرر مقال خویش

گفتم به شیخ راه ضلال اینقدر مپوی

کاین شوخ منصرف نشود از خیال خویش

بهتر همان بود که بمانید هر دوان

او در دلال خویش و تو اندر ضلال خویش

نظرات 2 + ارسال نظر
خشایار خلعتبری یکشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 08:32 ب.ظ

سلام
امشب یادی کردم از پدرم که سال 1367 مرحوم شد در 63 سالگی.
هماره در قالب مثال : او اندر دلال خویش......
را با شیوه درست میخواند.
من هم فقط همین مصرع یادم مانده بود که امشب با جستجوی آن با سایت شما آشنا شدم و خواستم با شما این خاطره کمرنگ و زیبا را شریک شم .
یاد پدرم را با قطره اشکی همراه میکنم.

رضا دوشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 02:22 ب.ظ

شعر قشنگی است.یک از واقعیت های زندگی است.واقعیّتی است که حقیقت ،پشتیبان آن نیست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد