دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

دلم تنگ می شود...

دلم تنگ می شود ، گاهی

برای حرف های معمولی

برای حرف های ساده

برای «چه هوای خوبی» / «دیشب چه خوردی؟»

برای «راستی! ماندانا عروسی کرد / «شادی پسر زائید»

و چقدر خسته ام از «چرا؟»

از «چگونه؟»

خسته ام از سوال های سخت ، پاسخ های پیچیده

از کلمات سنگین

فکرهای عمیق

پیچ های تند

نشانه های با معنا، بی معنا

دلم تنگ می شود ، گاهی

برای

یک «دوستت دارم» ساده

دو  فنجان قهوی داغ

سه روز تعطیلی زمستان

چهار خنده ی بلند

و

پنج انگشت دوست داشتنی


مصطفی مستور

نظرات 1 + ارسال نظر
مهسا جمعه 18 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:29 ب.ظ


گاه
آدمی تنهاتر از آن است که سکوتش می‌گوید
دیشب
تنهایی‌ام
تا نوک مدادت
آمده بود
اگر می‌نوشتی‌ام !
اگر می‌نوشتی‌ام !
گاه
تنهایی تنهاتر از آن است که دیده شود .
محمدعلی بهمنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد