دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

تو را دوست دارم


دل

مثل سبو تنگت است

کوچک و ترک خورده

این درست امّا

چه سری است در این تنگنا

که پرنده خیال من

تاب و تب شعر من

اندازه یک کهکشان

در هوای تو اوج می گیرد بانو!

 معجزه عشق همین است

نه؟!

....

می دانی لیلی؟!

همیشه می ترسیدم

که تو راداشته باشم

چرا؟

از کابوس عادت کردن به چشمانت

از خو گرفتن

به لطافت انگشتانت

یا که نه

بافتن گیسوان خروشانت

همیشه می ترسیدم!

...

چقدر خوشحالم

که هنوز در هجر تو می سوزم

و با تمام وجودم

تار و پودم

گوشت و خونم

می گویم

تو را دوست می دارم!

بیشتر از بیشتر از بیشتر

بیشتر از هر حس رنگین تر

بالاتر از

اوج پرواز کبوتر!

من از وصال تو می ترسم بانو

از عادت کردن به شهلای چشمانت!

دوست دارم هر گاه بخندی

برای آن دوبیتی موزون کوچک

هزار غزل سرخ تر از غنچه سرایم!

یا هر وقت اخم کنی

مغیل این دل خشکیده بیابانی

شکوفه شعر دهد و

دامن چین دارت را

پر از هامون زنبق و اطلسی کند!

و هر وقت به ناز و کرشمه

برای دل تپیده ام بچرخی

من با همه شور

دورت بگردم

مثل پروانه

در بر شمع

قاصدک در بر باد!

و هر وقت حریر از سر می انداختی

تمام مجنون ها

مات شولای زلفانت شوند

و حتی باد هم

جسارت به افسونش نکند یک دم!

نقاب از چهره برداری و

بازار یوسف براندازی و

هزار عزیز عزیز تر از عزیز مصر

خریدار تیر مژگانت شوند!

آه ...

لیلی قصه های هزار و یک شبم

من بعد از رفتن تو

مثل یک پر تنها

در کوچه پس کوچه خیالت گم شدم

چشم انتظار نسیمی از تو

که من تنها را دریابد!

کجایی ای آن تمام شعرهایم

معنی و مفهوم غزل هایم

...

چشمان این پر تنها

به پیچ کوچه خشک شد!

...

حوای من!

من

تنهاترین آدم این سرزمینم

تنهاترین آدم این خاکسان

مرا می بینی؟

بین صفا و مروه ابروانت

یک عمر بسط نشسته ام!

...

این ساده دل روستایی

با تمام این دردهایش

چقدر خوشحال است

که هنوز در هجر تو می سوزد

و با تمام وجودش

تار و پودش

گوشت و خونش

می گوید

تو را دوست می دارم

بیشتر از بیشتر از بیشتر! 

بیشتر از هر حس رنگین تر

بالاتر از

اوج پرواز کبوتر!

نظرات 1 + ارسال نظر
سین شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 05:39 ب.ظ http://s-sin


و او ..!

درود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد