دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

دردهای درونی


امروز هم احساس تنهایی می کنم .

تنهای تنها در سرزمین ناآشنایان حقایقی که از آن گریزانم.

در این میان به دنبال کسی می گردم

تا حرف دلم را برایش بازگو کنم .

اما وقتی که از همه چیز و همه کس و همه چیز نا امید می شوم

به خلوت ترین مکان پناه می برم

و به دور از چشم دیگران اشک می ریزم .

اشکهایی که بیان کننده ی دردهای درونی ام هستند .

نظرات 1 + ارسال نظر
سین شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 05:41 ب.ظ

همه را این دردهاست و همه را این اشکها

نه چیز غریبیست ..


مگر به سرور رسیده باشی ..

البته ..بگذریم یلدا شبی میطلبد !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد