دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

الفبا را یاد گرفتم که اسم تو را بنویسم


الفبا را یاد گرفتم که اسم تو را بنویسم

همان چهار حرف جادویی ِ اسمت که کنار هم معجزه می کند!

اعداد همگی صف کشیده‌اند تا زادروز تو باشند

من اولین گام هایم را در جست و جوی تو برداشتم

راستی من عناصر اصلی طبیعت را چهار تا نمی دانم

یکی می دانم و آن تویی...

تو گرمایت بیشتر از آتش است

آرامش صدایت بیشتر از آبهای جاریست

اکسیژن که هیچ، من با تو نفس می کشم

خاک سرمه قدم‌های توست

و تمام زیبایی های عالم از تو شروع می‌ شوند...

نظرات 3 + ارسال نظر
سین یکشنبه 28 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:33 ب.ظ http://s-sin


درود

بی پرده گویم که درک نمیکنم چون اهل دل نیستم اما

بی اغراق گویم که وصفیست کم نظیر !

سین یکشنبه 28 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:41 ب.ظ

..دیشب با دوستی در باب " اهل دل " بودن سخن میگفتیم

( دوستی که خود نیز اهل دل بود ) ..و بعد با خود اندیشیدم

چگونه ابناء بشر باید در تقسیمات درست پیش روند؟ آیا مرزها

را گرامی دارند ؟آیا بگسلند و بیرون روند؟آیا

هدی دوشنبه 29 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:21 ب.ظ http://aftabgardantarin.blogsky.com

بی نهایت بود دلنوشته شما ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد