دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

از خواب می پرم ... از خواب می پری ...

 از خواب ها پرید، از گریـه ی شدید

اما کسی نبود ... اما کسی ندید ... ]

از خواب می پرم ، از گریه ی زیاد

از یک پرنده کـه خود را به باد داد

از خواب می پری از لمس دست هاش

و گریـــــه می کنـــــی زیــر ِ پتــو یواش

از خواب می پرم می ترسم از خودم

دیوانــــــه بودم و دیوانـــــه تـــر شدم

از خواب می پری سرشار خواهشی

سردرد داری و سیگار مــــی کشـی

از خواب می پرم از بغض و بالشم

که تیر خورده ام که تیر می کشم

از خواب مــــی پری انگشت هاش در ...

گنجشک پر ... کلاغ پر ... پر ... پرنده پر ...

از خواب می پرم خوابی که درهم است

آغوش تو کجاست ؟ ! بدجور سردم است

از خواب مــی پری از داغـــی پتـو

بالا می آوری ... زل می زنی به او ...

از خواب مـــی پرم تنهاتر از زمین

با چند خاطره ، با چند نقطه چین

از خواب می پری شب های ساکت ِ

مجبــــور ِ عاشقــی ! محـکوم ِ رابطه !

از خواب مـــی پرم از تــــــــو نفس ، نفس ...

قبل از تو هیچ وقت ... بعد از تو هیچ کس ...

از خواب می پری از عشق و اعتماد !

از قرص کـــــم شده ، از گریـه ی زیاد

از خواب مــــی پرم ... رؤیای ناتمام !

از بوی وحشی ات لای ِ لباس هام

از خواب مـــی پــری با جیــــــــــر جیـــــــــــــر تخت

از گرمی تنش ... سخت است ... سخت ... سخت ...

[ از خواب هــــا پـــرید در تخت دیگـــری

از خواب می پرم ... از خواب می پری ...

چیزی ست در دلت ، دردی ست در سرم

از خواب مــی پری ... از خواب می پرم ... ]

" سید مهدی موسوی "

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد