دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

میخواهم ببینمت

هرگاه میخواهم ببینمت


میروم زیر اسمان خدا


همانی که تورا بمن هدیه داد


یادت می اید؟!


خدارا میگویم!!


ابرها هم با من بازی میکنند


ادای لبخندت را در می اورند


من هم بی اعتنا به جا و مکان


فقط خیره خیره نگاه میکنم


و باز هم محو میشوم!


دیگر طاق اسمان من


شده است لبخند ابرگونه ی تو


که نگاهم را نوازش میکند!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد