دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

باور کن که باورت کردم

باور نمی کنی که این روزها چقدر دلم گرفته

 

باور نمی کنی که خنده هایم چه بغض هایی را در خود پنهان دارد

 

آری ... من ... با دقایقم ... با زندگیم لجبازی می کنم

 

نازنینم ! غروب بار سنگین دلتنگی مرا هر شب به دوش می کشد

 

سنگینی پلکهایم و نگاهی که دیدن را از یاد برده

 

کورکورانه زیستن را خوب آموختم

 

توان نوشتن ندارم

 

واژه هایم گرد و غبار گرفته من

 

باور کن که باورت کردم

 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد