دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

خسته ام

از زندگی از این همه تکرار خسته ام

 

از های و هوی کوچه و بازار خسته ام

 

دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه

 

امشب دگر ، ز، هر که و هر کار خسته ام

 

دل خسته سوی خانه ، تن خسته می کشم

 

دیگر از این حصار دل آزار خسته ام

 

از او که گفت یار تو هستم ولی نبود

 

از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام

 

تنها و دل گرفته بی زار و بی امید

 

از حال من مپرس که بسیار خسته ام

نظرات 1 + ارسال نظر
Nafas شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:58 ق.ظ http://gurestane-gham.blogfa.com

نوشته هات در عین تلخی یه شیرینی گنگ داره.بازم بنویس. راستی امیر پیش منم بیا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد