ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
نسیمی از بهار کودکی ها یک سبد
سیب در دامنم می ریزد و مرا به
دیدن دخترکی خجالتی می برد که
سیب را کال می نویسد و مریم ها را
در ایوان شعرهایش می کارد.
دخترکی که پس از باران
چشم هایش را پاک می کند و
دلش می خواهد بین باران و آفتاب
دراز بکشد تا هیچکدام دلگیر نشوند.
کودکی که در رویاهای شبانه اش
بوسه هایش را برای ماه می فرستد
و شعرهایش را با لهجه ی گل ها
برای خدا می خواند.
از روی لحظه هایش می گذرم و
مریم هایی را که سالهاست در
خاطراتش پنهان کرده ام
به نشانی اش می فرستم.
شعر من از زندگی
یک سبد سیب و
یک شاخه مریم است
سیب هایم سهم تو
ماه هم سهم مریم است