دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

یاد آن روزها

یاد آن روزها , که یک واژه کوچک

همه ی ذهن مرا پر می کرد

و به آن می بالیدم , که چه پربارم من

یاد آن روزها , که چشم و روحم

پر انرژی و پر از شادی بود و حتی

گوشه ی کوچکی از ذهن مرا , غم نمی پوشاند

و همه عالم و آدم زیبا بودند

جور دیگر می اندیشیدیم

و چه زیباست همه خاطره ها

و چه زیباست به دنیای خیال

بال و پر بگشایم

نظرات 1 + ارسال نظر
مهسا جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:46 ب.ظ http://fekreajib.blogsky.com

کاش میشد تو را نوشت
با خطی از افتاب
با جوهری از جنس ماه

کاش میشد تورا خواند
با صدایت...
فریادت زد

با نگاهتتتتتتتت....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد