دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

چشمهایت

در طلوع صادق مژگان  تو

صبحدم می تابد از چشمان تو

چشم مست شاعر تو خواندیست

فصل گرم چشمهایت دیدنیست

چشمهایت شهرک سبز غزل

طعم چشمت طعم انگور و عسل

شاهکار بهترین ، چشمان تو

صد کلام دلنشین، چشمان تو

چشمهایت عشق را پیغمبر اند

چشمهای تو حدیث باور اند

چشمهای تو چو عید اند و برات

چشمهایت چشمه ء آب حیات

در نگاه تو ، دلم گم کرده ام

صد خطر را من تصادم کرده ام

من شبی را با تو خلوت می کنم

چشمهایت را زیارت می کنم

چشم بگشا صبح را آغاز کن

با نگاه خود قیامت ساز کن

نظرات 1 + ارسال نظر
الهه شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 08:47 ب.ظ

خیلی ازتون ممنونم میدونیدمن14ساله دنبال این شعرمیگشتم میدونم از فریدون مشیری هست ولی اسم شعرو نمیدونستم مجدد سپاس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد