دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

کیستی

روزی که به دنیا آمدم صدایی در گوشم طنین افکند

که تا آخر عمر با من خواهد ماند ...

گفتم کیستی ؟ گفت : غم .

خیال میکردم غم نام عروسکی است

که میتوان با آن بازی کرد ...

ولی حالا فهمیدم که :

خود عروسکی هستم بازیچه ی دست غم ...!



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد