دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

پرچین خیال

از پرچین خیالم
یادت ، چون کبوتری جلد
پر وا کرد

زمان ،
چون آبی رمنده ،
از لای دستان دلم گریخت

سایه ی سپیدارِ آزادِ عشقت
از روی سرم پرید

ومن ماندم و خانه ایی نمور وتار گرفته
حتی دور از پیله ی ابریشم یادت
که وعده داده بودی روزی ،
برگِرد نوزاد عشقت می تنی

نظرات 1 + ارسال نظر
الهام یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:58 ب.ظ http://elham7709.blogsky.com

دغدغه هایم را به آشفتگی گلبرگهای لاله پرپر کرد و وعده هایش را با بار سست نهاد سپرد...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد