دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

چشمان تو

دلم از روز ازل در پی چشمان تو بود

من عاقل همه شب شاعر نادان تو بود

خود اگر زخم ز صد خنجر فولادی داشت

همه جا دست دعا.... در پی درمان تو بود

من خو کرده به هر غربت غم می‌دیدم

دل غمگین من از گوشه نشینان تو بود

به گمانت که کویر دل تنها شده‌ام،

همه‌ی عمر فقط تشنه‌ی باران تو بود؟

کاش ای کاش که قلب تو مرا می‌فهمید

عشق یعنی: دل من سخت پشیمان تو بود

عاشقی پرچم خود بر سر قله زدن است...

و صعودی که فقط قله‌ی آسان تو بود

تو مرا خط زده‌ای تا برسم آخر خط

غافل از آن‌که غزل نقطه‌ی پایان تو بود

مهدی بیاضی

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد