دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

گذشتن

میگذرم مثل باد و هو هو میکشم دردهایم را 

باید این روزها دلتنگی هایم را زیر تشک شب بنهان کنم  

 

 

این روزها یاد گرفته ام در بیشانی شب نفس بکشم  

و عاشقانه به فرداهای بر امید فکر کنم 

 

من دوست داشتن را در طعم نفس های با تو بودن  

و در زیر سلول های خویش  

 

که ارام ارم رشد میکنند احساس میکنم  

 

رویاهایم را با تو به اشتراک میگذارم 

که باشد عشق را از نو رج بزنم 

در دفتر عشق خویش

نظرات 1 + ارسال نظر
الهام دوشنبه 26 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:35 ب.ظ http://elham7709.blogsky.com

سالها رفت و هنوز

یک نفر نیست بپرسد از من

که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد