دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

دلم تنگ است

دلم تنگ است
نمیدانم ز تنهایی پناه آرم کدامین سوی
پریشان حالم و بی تاب می گریم
و قلبم بی امان محتاج مهر توست
نمی دانی چه غمگین رهسپار لحظه های بی قرارم من
به دنبال تو همچون کودکی هستم و معصومانه می گریم
و میخواهم
پناه شانه هایت را که شاید اندکی آرام گیرد دل
دلم تنگ است و تنهایی به لب می آورد جانم
بیا تا با تو گویم از هیاهوی غزیب دل
که بی پروا تلنگر میزند بر من
و میگوید به من نزدیک نزدیکی
به دنبال تو میگردم
به سویت پیش می آیم
چه شیرین است
پر از احساس یک شادی نابم من
و گویم با تو ای جانا
که آری تا ابد من دوستت دارم


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد