دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

خدا کند فقط این عشق از سرم برود (نجمه زارع)

خبر به دورترین نقطة جهان برسد

نخواست او به من خسته ـ بی‌گمان ـ برسد

 

شکنجه بیشتر از این‌؟ که پیش چشم خودت‌

کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد

 

چه می‌کنی‌، اگر او را که خواستی یک‌عمر

به راحتی کسی از راه ناگهان برسد

...

رها کنی‌، برود، از دلت جدا باشد

به آن‌که دوست‌تَرَش داشته‌، به آن برسد

 

رها کنی‌، بروند و دوتا پرنده شوند

خبر به دورترین نقطة جهان برسد

 

گلایه‌ای نکنی‌، بغض خویش را بخوری‌

که هق‌هق تو مبادا به گوششان برسد

 

خدا کند که‌... نه‌! نفرین نمی‌کنم‌، نکند

به او، که عاشق او بوده‌ام‌، زیان برسد

 

خدا کند فقط این عشق از سرم برود

خدا کند که فقط زود آن زمان برسد
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد