دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

پاییز

از چهره طبیعت افسونکار

بربسته ام دوچشم پر از غم را

تا ننگرد نگاه تب آلودم

این جلوه های حسرت وماتم را


پاییز،ای همسفر خاک آلود

در دامنت چه چیز نهان داری

جز برگ های مرده وخشکیده

دیگر چه ثروتی به جهان داری


جز غم چه می دهد به دل شاعر

سنگین غروب تیره وخاموشت؟

جز سردی وملال چه می بخشد

بر جان دردمندمن...


در دامن سکوت غم افزایت

اندوه خفته میدهد آزارم

آن آرزوی گمشده می رقصد

در پرده های مبهم پندارم


پاییز،ای سرود خیال انگیز

پاییز،ای ترانه محنت بار

پاییز،ای تبسم افسرده

بر چهره طبیعت افسونکار

فروغ فرخزاد

  



نظرات 2 + ارسال نظر
مرضیه.ع چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:41 ب.ظ

"تابستان فصل بلوغ است...پاییز فصل هنر است. زمستان فصل مغز است. بهار فصل قلب است. از همه ی فصل ها لذت ببر" سیمین دانشور

سلام
همه قشنگ و خوندنی بودن

سارا پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 02:15 ب.ظ

ziba bod

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد