دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

می‌خواهمت....

می‌خواهمت چنان که شب خسته خواب را
می‌جویمت چنان که لب تشنه آب را

محو توام چنان که ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیده‌دمان آفتاب را

بی‌تابم آنچنان که درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره تاب را

بایسته‌ای چنان که تپیدن برای دل
یا آنچنان که بال پریدن عقاب را

حتی اگر نباشی، می‌آفرینمت
چونانکه التهاب بیابان سراب را

ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را

قیصر امین پور

نظرات 2 + ارسال نظر
مرضیه.ع سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:56 ق.ظ

سلام
انتخابای فوق العاده فوق العاده قشنگی بودن و خوشحالم که فرصت خوندنشون رو دادید
ممنونم

سلام.این نظر لطف شماست که شعر شناس خوبی هستی.موفق باشی

درسا چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:10 ب.ظ

سلام.مثل همیشه عالی بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد