دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

چرا پنهان کنم ؟

چرا پنهان کنم ؟ عشق است و پیداست

در این آشفته اندوه نگاهم
 
تو را می خواهم ای چشم فسون بار
 
که می سوزی نهان از دیرگاهم
 
چه می خواهی از این خاموشی سرد ؟

زبان بگشا که می لرزد امیدم
 
نگاه بی قرارم بر لب توست 

که می بخشی به شادی ها٬ نویدم
 
دلم تنگ است و چشم حسرتم باد

چراغی در شب تارم برافروز
 
به جان آمد دل از ناز نگاهت

فرو ریز این سکوت آشناسوز

هوشنگ ابتهاج

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد