دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

نفسی بی تو کشیدن حیف است...

از دلهره تو دل بریدن حیف است......


 


 حتی نفسی بی تو کشیدن، حیف است


 


 زیبای من، آنگونه که تو می خندی....


 


 یک سینه برایت ندریدن حیف است.....


 


 با هر تپشی دلم به من می گوید.....


 


 بی عشق تو یک بار، تپیدن حیف است..


 


 بی چیزم و عاشقم ولی ناز تو را....


 


 با دادن جانم نخریدن حیف است.....


 


 ای تازه ترین، بهار در خنده توست...


 


 اما گلی از لب تو چیدن حیف است....


 


 شیرینی لبهای تو را باید گفت.....


 


 طعم دهن تو را چشیدن، حیف است...


 


 در چشم تو آبروی دنیا جاری است...


 


 یک قطره ز چشم تو چکیدن حیف است..


 


 ذات تو بهشت است، بهشتی که در آن..


 


 یک شعله آتش آفریدن حیف است......


 


 تصویر تو از جنس زلال دریاست....


 


 بر صورت تو دست کشیدن حیف است...


 


 من خسته نمی شوم ، هر چند به تو....


 


 سخت است رسیدن، نرسیدن حیف است....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد