دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

دچار یعنی عاشق

ای همه من! امشب با تو سخن ها دارم. می شنوی که...؟ اشکم را که می بینی؟ ؛ امشب پرده دری می کند
امشب به اندازه همه ابر های پاییزی، دلم گرفته است. مدتی است که فهمیده ام تعلق به پاییز دارم. معنی اش را اما هنوز نمی دانم
حجم غربت من امشب همه ستاره های خاموش را فرا گرفته است. همان پاره سنگ های سرد و تنها. همان ستاره هایی که روزی نور می آفریدند و امشب ثانیه های خاموشی خویش را شمارش می کنند
آه... امشب خود را "دچار" می یابم. ای کاش دست و پایم در بند تو بود؛ قفل های پولادین همه قلبم را پوشانده اند. امشب تپش های من نیمه تمام مانده اند. نفس هایم بریده بریده شده اند
...امشب در دفتر خود واژه ای جز "دچار" نمی نویسم
.
.
.
در آغاز شب، همین چند ساعت پیش با خود بحث می کردم. از مردم آن سوی خیابان می گفتم
 چه چیز شادمانشان کرده است؟ آن ها مگر دچار نیستند؟ اصلا معنی رنگ ها برای آن ها چیست؟ حس غریب جاده های سفر، آیا به جان آن ها هم رسوخ می کند؟ آن ها چند لایه از سنگ های زمین را دیده اند؟ رنگ پاییز را آیا آن ها هم مثل من می بینند؟ آیا تا به حال فریب بوی باران را خورده اند؟ در فصل باران آیا تاکنون ذهنشان از هیچ پر شده است؟ آن ها در نگاه آرام کودکی معصوم چه می بینند؟ سکوت یک دشت برایشان چه معنی ها دارد؟
آیا آن ها تنها هم بوده اند؟
امشب از خود پرسیدم: آن ها از چه شادمانند؟ اصلا آیا شادمانند؟ من که باور نمی کنم. امشب هر چه اندیشه کردم و هر چه سرتاسر کهکشان را جستجو کردم، بهانه ای برای شادی نیافتم. این را خود آن ها هم شاید بدانند. شاید نخواسته اند که باور کنند. من که نمی توانم باور نکنم
.
.
.
ای یگانه ترانه من
امشب دچار تو ام. مرا دوباره از خود دور ساخته ای. دوری امشبت اما با دیگر شب ها فرق دارد. امشب اگر در آغوشم هم بودی باز دچارت بودم. خوب می دانم که پایان داستان من، وصال تو نیست. پایان داستانم را حتی نمی توانم حدس بزنم. فقط می دانم که شبی شبیه امشب است. شبی که از "حضور" خسته شده ام، می خواهم در دستانت خاموش شوم. می خواهم سر به بالین نهاده، چشمانم را بگشایم؛ آن گاه فقط دو چشم تو را ببینم؛ سپس داغی نگاهت دو چشمم را کور کند و از نوازش هایت گدازان شوم
آه...ای معنی واژه گمگشته هستی من! بیا که واژه های عنان گسیخته مرا دچارتر می کنند. بیا مرا ذوب کن در کف دستان پر حرارتت. امشب فقط دستان تو را می خواهم و چشم هایت را
بیا و امشب چاره ام باش. بگذار به سان قاصدکی پرپر در هوای خوش نسیم تو محو شوم. بگذار خاکستر وجودم را به اقیانوس بی کرانت بسپارم. امشب بگذار تا چون خرده سنگی حقیر در آتشفشان با شکوه تو نابود شوم. بگذار همه حضور خود را به لحظه ای از تو بفروشم. بگذار دیگر دچارت نباشم. دیرگاهی است فهمیده ام که تنها چاره اش این است که دیگر نباشم. امشب از تو می خواهم که دیگر نباشم

امشب به جستجوگری کور می مانم که در شبی تاریک به دنبال چیزی می گردد. اما...نه! انگار با او فرق دارم. قطعا او با یافتن گمگشته اش شادمان خواهد شد. من اما نه! باخود چنین عهدی ندارم
.
.
.
امشب آسمان چه نزدیک شده به زمین. امیدم فقط به آسمان است و پرواز. آه! تا واژه امید در ذهنم جاری شد، سرمای غربتم آن را به یخ یاسی بدل کرد. حق دارد: پرواز من پرواز مرغی تکیده و شکسته بال است که دیگر نه لانه ای دارد و نه مقصدی. او بال پرواز دارد؛ اما چه بالی و چه پروازی. بالش که شکسته است و پروازش هم بی هدف. سنگینی بار غربتش اما همیشه با اوست
.این مرغ مسافر فقط گاهگاهی می پرد تا پرواز از یادش نرود. آخر او نیز "دچار" است
.
.
.
 ...سهراب می گفت: "دچار یعنی عاشق".  من نیز می گویم
.
.
.
هنوز می شنوی صدایم را؟ :  امشب دچارت _عاشقت_ شده ام. می خواهم در تو گم شوم. حضور و تماشا دیگر مرا بسنده است
امشب می خواهم خاطره فراموش شده ای شوم، در ذهن سنگ های یخ زده ستاره ای خاموش، درآن سوی یکی از کهکشان هایت
.
.
.
امشب نزد حافظ هم رفتم. او نیز می دانست که "دچار" شده ام

دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد

شب تنهاییم در قصد جان بود
خیالش لطف
های بیکران کرد

چرا چون لاله خونین دل نباشم
که با ما نرگس او سرگران کرد

که را گویم که با این درد جان سوز
طبیبم قصد جان ناتوان کرد

بدان سان سوخت چون شمعم که بر من
صراحی گریه و بربط فغان کرد

صبا گر چاره داری وقت وقت است
که درد اشتیاقم قصد جان کرد

میان مهربانان کی توان گفت
که یار ما چنین گفت و چنان کرد

عدو با جان حافظ آن نکردی
که تیر چشم آن ابروکمان کرد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد