دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

با من چه کرده‌ای تو که با دیگران کنی؟!

رویا های تنهائی | تیر غم

غم نیست گر تو هم هوس این و آن کنی

با من چه کرده‌ای تو که با دیگران کنی؟!


ای گل که دل به صحبت هر خار و خس دهی

از نیش خنده خون به دل باغبان کنی


گویند روزگار تو با دیگران خوش است

تنها به ما چو می‌گذری سر گران کنی


باور نیایدم که تو نا آشنا پرست

تنها مرا به تیر غم خود نشان کنی


هر گز نکرده‌ای تو ستمگر به کس وفا

تا با من شکسته دل خسته جان کنی


جز خون دل به ساغر من عاشق چه کرده‌ای

تا در پیاله ی دگران هم از آن کنی

"دکتر ایرج دهقان"