دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

آنگاه که باران داستان تو را می گوید

اس ام اس با موضوع باران

آنگاه که باران داستان تو را می گوید

ناودان های کوچه
 غمگینانه ترین ترانه را می خوانند
 و گل ها دُردانه های چشم مرا
بیشتر از باران دوست می دارند
 و رهگذران ابرهای آسمان چشم مرا
 باران دریاها می شناسند

"خسرو فیضی"

با دلشدهٔ مسکین چندین چه کنی خواری

انوری » ای دوست تر از جانم زین بیش مرنجانم

ای دوست‌تر از جانم زین بیش مرنجانم

مگذر ز وفاداری مگذار برین سانم


جان بود و دلی ما را دل در سر کارت شد

جان مانده چه فرمایی در پای تو افشانم


من با تو جفا نکنم تو عادت من دانی

با من تو وفا نکنی من طالع خود دانم


با دلشدهٔ مسکین چندین چه کنی خواری

ای کافر سنگین‌دل آخر نه مسلمانم


بشکست غمت پشتم با این همه عزم آنست

تا جان بودم در تن روی از تو نگردانم

"انوری"