دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

من چه دانم که چرا از تو جدا افتادم؟

Image result for ‫من چه دانم که چرا از تو جدا افتادم؟‬‎

من چه دانم که چرا از تو جدا افتادم؟

نیک نزدیک بدم، دور چرا افتادم؟

 

چه گنه کرد دلم کز تو چنین دور افتاد؟

من چه کردم که ز وصل تو جدا افتادم؟

 

جرمم این دان که ز جان دوست‌ترت می‌دارم

از پی دوستی تو به بلا افتادم

 

حاصلم از غم عشق تو نه جز خون جگر

من بیچاره به عشق تو کجا افتادم؟

 

پایمردی کن و از روی کرم دستم گیر

که بشد کار من از دست و ز پا افتادم

 

تا چه کردم، چه گنه بود، چه افتاد، چه شد؟

چه خطا رفت که در رنج و عنا افتادم؟

 

چند نالم ز عراقی؟ چه کند بیچاره؟

که درین واقعهٔ بد ز قضا افتادم.

 

"عراقی"

دیوانگی بد نیست

Image result for ‫دیوانگی بد نیست‬‎
دیوانگی بد نیست
برای یک بار هم که شده 
دیوانه تر از من باش 
و بگذار چنان گم شوم در تو 
چنان گم شوی در من 
که یکی دیده شویم از بالا


و خدا خیال کند 
یکی از ما دو نفر را گم کرده است 
بگذار تعجب کند از حواس پرتی اش 
و باورش شود زیادی پیر شده 
و جهان را به ما بسپارد.


ما جهان را به آغاز زمین می بریم
و پلنگ ها آهوها را نمی درند
و نفت و اتم را حذف می کنیم از خلقت
تا این همه جنگ نشود!


دیوانگی بد نیست
هوس کرده ام
چنان گیج شوم از تو
چنان مست شوی از من
که زمین سرگیجه بگیرد
و اشتباهی سالی سیصد و شصت و شش دور بگردد
یک روز اضافه تر دور ِ تو


برای یک بار هم که شده
چشم هایت را ببند
و سال ها بخواب
به جای تمام سال هایی که نخوابیدی
روی سینه ام
من شهرزاد نیستم
اما قصه گوی خوبی ام.

 

"مهدیه لطیفی"