دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

لطفا ناگهانی رخ بده، غافلگیرم کن

Image result for ‫لطفا ناگهانی رخ بده، غافلگیرم کن‬‎

لطفا ناگهانی رخ بده، غافلگیرم کن،

لحظه‌ای اتفاق بیفت که اصلا فکرش را هم نکنم !

آنجا که حتی صورتت را هم از یاد برده باشم.

اصلا تو هر موقع هم که بیایی،

هرگذشته‌ای هم که داشته باشی،

با ارزشی…

درست مثل پیدا کردن پول مچاله شده،

بعد از سالها در جیب لباسم!

"علی قاضی نظام"

ما اگر کارى براى دلِ مان میکردیم وضعِ مان این نبود

Image result for ‫ما اگر کارى براى دلِ مان میکردیم وضعِ مان این نبود‬‎

مشکل اینجاست که ما نه براى خودمان بلکه براى آدمهاى اطرافمان زندگى میکنیم!؛

لباسى میپوشیم که مردم خوششان بیاد…
عطرى میزنیم که مردم لذت ببرند…
رشته اى درس میخوانیم که کلاس داشته باشد…
با کسى ازدواج میکنیم که دهانِ مردم را ببندیم…
بچه دار میشویم که برایمان حرف در نیاورند…
و این داستان تا آخرِ عمر ادامه دارد!
ما اگر کارى براى دلِ مان میکردیم وضعِ مان این نبود،همین.

علی قاضی نظام

صدای آمدنِ پاییز

Image result for ‫صدای آمدنِ پاییز‬‎

چقدر صدای آمدنِ پاییز

شبیه صدای قدم های تو بود

ملتهب، مرموز، دوست داشتنی...

چقدر هوای پاییز شبیه دست های توست

نه گرم، نه سرد، همیشه بلاتکلیف!

چقدر صدای خش خش برگ ها

شبیه صدای قلب من است

که خواست، افتاد، شکست...

چقدر این پیاده روها پر از آرزوهای من است

نارنجیِ یکدست، پُر از آدم های دست در دست، مست...

چقدر پاییز شبیه دلتنگی ست

شبیه کسی که بود، رفت

کسی که دیگر نیست.

 

"پریسا زابلی پور"