دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

صفای تو اما، گلی پایدار است


گلی را که دیروز

به دیدار من هدیه آوردی، ای دوست
ـ دور از رخ نازنین تو ـ
امروز پژمرد!
Image result for ‫صفای تو اما، گلی پایدار است‬‎
همه لطف و زیبایی اش را
ـ که حسرت به روی تو می خورد و
هوش از سرِ ما به تاراج می برد ـ
گرمای شب برد !

صفای تو اما، گلی پایدار است
بهشتی همیشه بهار است.
گلِ مهر تو، در دل و جان
گلِ بی خزان
گلِ تا که من زنده ام «ماندگار» است

"استاد فریدون مشیری"

بوی بهار می شنوم از صدای تو

Image result for ‫بوی بهار می شنوم از صدای تو‬‎

بوی بهار می شنوم از صدای تو

     نازکتر از گل است گل ِ گونه های تو

     ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من

     ای بوی هر چه گل نفس آشنای تو

     ای صورت تو آیه و آیینه خدا

     حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو

     صد کهکشان ستاره و هفت آسمان حریر

     آورده ام که فرش کنم زیر پای تو

     رنگین کمانی از نخ باران تنیده ام

     تا تاب هفت رنگ ببندم برای تو

     چیزی عزیزتر ز تمام دلم نبود

     ای پاره ی دلم، که بریزم به پای تو

     امروز تکیه گاه تو آغوش گرم من

     فردا عصای خستگی ام شانه های تو

     در خاک هم دلم به هوای تو می تپد

     چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو

     همبازیان خواب تو خیل فرشتگان

     آواز آسمانیشان لای لای تو

     بگذار با تو عالم خود را عوض کنم:

     یک لحظه تو به جای من و من به جای تو

      این حال و عالمی که تو داری، برای من

      دار و ندار و جان و دل من برای تو

"قیصر امین پور"

دلتنگی

Image result for ‫دلتنگی‬‎

دلتنگی

یعنی

روبروی دریا ایستاده باشی و

خاطره‌ی یک خیابان خفه‌ات کند


                                                 "مجتبی صنعتی"                                          

به اخمت خستگی در می رود ، لبخند لازم نیست

Image result for ‫به اخمت خستگی درمی رود‬‎

به اخمت خستگی در می رود ، لبخند لازم نیست

کنار سینی چای تو اصلاً قند لازم نیست

همیشه دوستت دارم - به جان مادرم - اما

 تو از بس ساده ای ، خوش باوری ، سوگند لازم نیست

به لطف طعم لب های تو شیرین می شود شعرم

غزل را با عسل می آورم ، هرچند لازم نیست

مرا دیوانه کردی و هنوز از من طلبکاری

بپوشان بافه های گیسویت را ، بند لازم نیست

"به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را"

عزیزم ، بس کن ، از این بیشتر ترفند لازم نیست

فدای آن کمان های به هم پیوسته ات ، هر یک 

جدا دخل مرا می آورد ، پیوند لازم نیست

"بهمن صباغ زاده"

ای هر سخنت قطره ی باران بهاری

Image result for ‫چرا همیشه تو را باید از خیال بخواهم‬‎
ای هر سخنت قطره ی باران بهاری
باید که بر این تشنه ی بی تاب بباری

من معدن حرفم پرم از شعر و تغزّل
امّا تو عزیزم به خدا حرف نداری

سیب است و انار است و عسل هست و شکر نیز
واجب شده بر خوان لبت شکرگزاری!

تو قصّه ی "شیرینی" و من شاعر "مجنون"
این گونه بعید است به من دل بسپاری!
مصطفی الوندی