دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

چه بی تابانه می خواهمت

چه بی تابانه می خواهمت ای دوریت آزمون تلخ زنده بگوری

چه بی تابانه تو را طلب می کنم

بر پشت سمندی گویی نوزین که قرارش نیست

وفاصله تجربه یی بیهوده است

بوی پیرهنت اینجا 

 و اکنون کوه ها در فاصله سردند

دست در کوچه و بستر

حضور مانوس دست تو را می جوید

وبه راه اندیشیدن یاس رج می زند

بی نجوای انگشتانت فقط و جهان از هر سلامی خالی است  

احمد شاملو