-
صدای پای آب
یکشنبه 18 مهرماه سال 1395 12:55
اهل کاشانم. روزگارم بد نیست. تکه نانی دارم، خورده هوشی، سر سوزن ذوقی. مادری دارم، بهتر از برگ درخت. دوستانی ، بهتر از آب روان. و خدایی که در این نزدیکی است: لای این شب بوها ، پای آن کاج بلند. روی آگاهی آب، روی قانون گیاه. من مسلمانم. قبلهام یک گل سرخ. جانمازم چشمه، مهرم نور. دشت سجاده من. من وضو با تپش پنجرهها...
-
راه کج بود نشد تا به دیارم برسم
شنبه 17 مهرماه سال 1395 09:41
راه کج بود نشد تا به دیارم برسم فال من خوب نیامد که به یارم برسم بیقراری رسیدن رمق از پایم برد نشد آخر سر ساعت به قرارم برسم شهریاری پر از اندوه ثریا هستم شاید آخر سر پیری به نگارم برسم استخوان سوز سیاهی زمستان شدهام بلکه نوروز بیاید به بهارم برسم عشق هرروز دلم را به کناری میبرد عشق نگذاشت سرانجام به کارم برسم مرگ...
-
ای آنکه بودی در خوشی ها یار من روزی
شنبه 17 مهرماه سال 1395 09:34
ای آنکه بودی در خوشی ها یار من روزی دیدم که افتادی پی آزار من روزی این سینه زندان بود، اما رفت با شادی هرکس که خط انداخت بر دیوار من روزی شاید قسم خوردی فراموشم کنی، اما سر میکشی در دفتر اشعار من روزی رفتی طنین شعرهایم در سرت... گفتم دیوانه برمی گردی از تکرار من روزی با هر غزل جان دادم و بر گردنت افتاد یکباره خون آبی...
-
من و یارم
شنبه 17 مهرماه سال 1395 09:30
من و یارم هیچگاه همدیگر را نخواهیم دبد او به باد پاییزی می ماند من به برگی خشک او باد است ، می آید من برگم میروم "علیرضا روشن"
-
سناریو
سهشنبه 13 مهرماه سال 1395 07:37
از عشق ورزی در پرده وبازی کردن نقش عشّاق کلاسیک خسته شده ام می خواهم پرده را بالا بزنم سناریو را پاره کنم و مقابل همه داد بزنم من عاشقی معاصرم و به کوری چشم روزگار معشوق من تویی! "نزارقبانی" "ترجمه: دکتر یداله گودرزی"
-
دیدن روی تو در خویش زمن خواب گرفت
دوشنبه 12 مهرماه سال 1395 20:08
دیدن روی تو در خویش زمن خواب گرفت آه از آیینه که تصویر تو در قاب گرفت خواستم نوح شوم ، موج غمت غرقم کرد کشتی ام را شب طوفانی گرداب گرفت در قنوتم ز خدا « عقل » طلب می کردم « عشق » امّا خبر از گوشه ی محراب گرفت نتوانست فراموش کند مستی را هرکه از دست تو یک قطره می ناب گرفت کی به انداختن سنگ پیاپی در آب ماه را می...
-
دردهای من جامه نیستند تا ز تن در آورم
دوشنبه 12 مهرماه سال 1395 11:31
دردهای من جامه نیستند تا ز تن در آورم چامه و چکامه نیستند تا به رشتهی سخن درآورم نعره نیستند تا ز نای جان بر آورم دردهای من نگفتنی دردهای من نهفتنی است دردهای من گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست درد مردم زمانه است مردمی که چین پوستینشان مردمی که رنگ روی آستینشان مردمی که نامهایشان جلد کهنهی شناسنامههایشان درد...
-
همه چیز خوب است ...
دوشنبه 12 مهرماه سال 1395 07:57
همه چیز خوب است جز احوالِ من که مدت ها... مدت ها از دیدنِ تو محروم بودم ! هــمه چیز خوب است جز همان گوشه ی خالیِ دلم ... " امیرمحمد مصطفی زاده"
-
چقدر صدای آمدنِ پاییز شبیه صدای قدم های تو بود
دوشنبه 12 مهرماه سال 1395 07:53
چقدر صدای آمدنِ پاییز شبیه صدای قدم های تو بود ملتهب، مرموز، دوست داشتنی... چقدر هوای پاییز شبیه دست های توست نه گرم، نه سرد، همیشه بلاتکلیف! چقدر صدای خش خش برگ ها شبیه صدای قلب من است که خواست، افتاد، شکست... چقدر این پیاده روها پر از آرزوهای من است نارنجیِ یکدست، پُر از آدم های دست در دست، مست... چقدر پاییز شبیه...
-
آرزو هایم
یکشنبه 11 مهرماه سال 1395 14:24
برایت عطر باغ وُ میوه های جنگلی را عشق بازیِ آستانه ی در شنبه های لبریز از عشق یکشنبه های آفتابی دوشنبه های خوش خُلق را آرزو میکنم برایت یک فیلم با خاطرات مشترک نوشیدن شراب با دوستانت ویک نفر که تو را بسیار دوست دارد آرزو میکنم شنیدن واژه های مهربان دیدن زندگیِ درحال عبور رویت شبی با ماه کامل مرور یک رابطه ی دوستانه ی...
-
من از هجومِ خیالِ تو باز بیدارم
یکشنبه 11 مهرماه سال 1395 13:03
اگر چه خواب، نیاید به چشمِ کم سویم ولی بخاطرِ تو، شب بخیر می گویم من از هجومِ خیالِ تو باز بیدارم بخواب، راحت و خوش ای نگارِ مَه رویم مهدی امیری
-
عشق یعنی که رفته باشد و...!
یکشنبه 11 مهرماه سال 1395 11:33
فکر کن! پشت هم دعا بکنی تا سرت روی شانه اش باشد می رود تا تمام خاطره ات دو، سه خط ، عاشقانه اش باشد فکر کن! آخرین نفسهایت زیر باران شبی رقم بخورد عشق یعنی که رفته باشد و بعد حالت از زندگی به هم بخورد فکر کن! در شلوغیِ تهران عصر پاییز... در به در باشی شهر را با خودت قدم بزنی غرقِ رویای " یک نفر باشی"...
-
من زخم های بی نظیری به تن دارم اما...
جمعه 9 مهرماه سال 1395 16:00
-
شده هرگز دلت مال ِ کسی باشد که دیگر نیست؟
جمعه 9 مهرماه سال 1395 15:57
شده هرگز دلت مال ِ کسی باشد که دیگر نیست؟ نگاهت سخت دنبال ِ کسی باشد که دیگر نیست؟ برایت اتفاق افتاده در یک کافه ی ِ ابری ته ِ فنجان ِ تو فال ِ کسی باشد که دیگر نیست؟ خوش و بش کرده ای با سایه ی ِ دیوار وقتی که دلت جویایِ احوالِ کسی باشد که دیگر نیست؟ چه خواهی کرد اگر هربار گوشــــی را که برداری نصیبت بوقِ اشغالِ کسی...
-
تلخ کنی دهان من قند به دیگران دهی
پنجشنبه 8 مهرماه سال 1395 18:43
تلخ کنی دهان من قند به دیگران دهی نم ندهی به کشت من آب به این و آن دهی جان منی و یار من دولت پایدار من باغ من و بهار من باغ مرا خزان دهی یا جهت ستیز من یا جهت گریز من وقت نبات ریز من وعده و امتحان دهی عود که جود میکند بهر تو دود میکند شیر سجود میکند چون به سگ استخوان دهی برگذرم ز نه فلک گر گذری به کوی من پای نهم بر...
-
بعد عمری در کجا باید که پیدایت کنم
چهارشنبه 7 مهرماه سال 1395 08:42
بعد عمری در کجا باید که پیدایت کنم از کدامین پنجره باید تمنایت کنم من نمی گویم زمین را زیر و رو کردم ولی سال ها گشتم به دنبالت که پیدایت کنم بارها رفتم کنار آینه شاید که تو ذره ای جا مانده باشی و تماشایت کنم تا به کی باید برای پنجره، گلدان پیر یا برای آینه امروز و فردایت کنم من برای این دل دیوانه ی چشم انتظار با...
-
تا چه پیش آید
سهشنبه 6 مهرماه سال 1395 10:43
دوستت دارم چنان با احتیاط مثل شاید چنان باور نکردنی مثل آری و چنان طولانی مثل تا چه پیش آید . "هرمان دکونینک"
-
دوستت نمی دارم چنان که گل سرخی باشی از نمک
سهشنبه 6 مهرماه سال 1395 10:35
دوستت نمی دارم چنان که گل سرخی باشی از نمک زبرجد باشی یا پرتاب آتشی از درون گل میخک دوستت می دارم آن چنان که گاهی چیزهای غریبی را میان سایه و روح با رمز و راز دوست می دارند تو را دوست دارم همانند گلی که هرگز شکفته نشد ولی در خود نور پنهان گلی را دارد . ممنون از عشق تو شمیم راستینی از عطر برخاسته از زمین که می روید در...
-
گرم بازآمدی محبوب سیم اندام سنگین دل
سهشنبه 6 مهرماه سال 1395 08:43
گرم بازآمدی محبوب سیم اندام سنگین دل گل از خارم برآوردی و خار از پا و پا از گل ایا باد سحرگاهی گر این شب روز میخواهی از آن خورشید خرگاهی برافکن دامن محمل گر او سرپنجه بگشاید که عاشق میکشم شاید هزارش صید پیش آید به خون خویش مستعجل گروهی همنشین من خلاف عقل و دین من بگیرند آستین من که دست از دامنش بگسل ملامتگوی عاشق را...
-
خوش آمدی بنشین شعر تازه دم دارم
سهشنبه 6 مهرماه سال 1395 08:30
خوش آمدی بنشین شعر تازه دم دارم هوای گریه زیاد است شانه کم دارم چه خوب شد که رسیدی هوا غزل خیز است علی الخصوص تو را در برابرم دارم مرا ببخش که تلخ است و باب میلت نیست مرا ببخش اگر گونه های نم دارم دلیل اینهمه غربت دلیل بی کسی م رفاقتی ست که با دفتر و قلم دارم دو استکان ببر از طعم واژه ها پر کن بِچش بچش که بفهمی چه قدر...
-
چه خوشست در فراقی همه عمر صبر کردن
سهشنبه 6 مهرماه سال 1395 08:25
بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی به کجا روم ز دستت که نمیدهی مجالی نه ره گریز دارم نه طریق آشنایی چه غم اوفتادهای را که تواند احتیالی همه عمر در فراقت بگذشت و سهل باشد اگر احتمال دارد به قیامت اتصالی چه خوشست در فراقی همه عمر صبر کردن به امید آن که روزی به کف اوفتد وصالی به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن که شبی...
-
مهی که مزد وفای مرا جفا دانست
دوشنبه 5 مهرماه سال 1395 21:32
مهی که مزد وفای مرا جفا دانست دلم هر آنچه جفا دید ازو وفا دانست روان شو از دل خونینم ای سرشک نهان چرا که آن گل خندان چنین روا دانست صفای خاطر آیینه دار ما را باش که هر چه دید غبار غمش صفا دانست گرم وصال نبخشند خوشدلم به خیال که دل به درد تو خو کرد و این دوا دانست تو غنچه بودی و بلبل خموش غیرت عشق به حیرتم که صبا قصه...
-
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی
دوشنبه 5 مهرماه سال 1395 21:27
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی ز تو دارم این غم خوش ، به جهان از این چه خوشتر تو چه دادی ام که گویم که از آن به ام ندادی ؟ چه خیال میتوان بست و کدام خواب نوشین به از این در تماشا که به روی من گشادی تویی آنکه خیزد از وی همه خرمی و سبزی نظر کدام سروی ؟ نفس کدام بادی ؟ همه...
-
کاش ندیده بودمت!
دوشنبه 5 مهرماه سال 1395 13:25
زندگى شاید آسان تر بود اگر هیچ وقت تو را ندیده بودم وقتى نبودى این همه در اشتیاق به تو نمى سوختم "اریش فرید"
-
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
دوشنبه 5 مهرماه سال 1395 12:29
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست تا اشارات نظر نامه رسان من توست گوش کن با لب خاموش سخن می گویم پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید حالیا چشم جهانی نگران من و توست گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید همه جا زمزمه عشق نهان من و توست این همه قصه فردوس و تمنای بهشت گفت و گویی و خیالی ز جهان من...
-
بچسب به من
یکشنبه 4 مهرماه سال 1395 08:20
بچسب به من مثل چای بعد از کار مثل دیدار دانه ی انگور با لب آن هم وسط تماشای فیلم های پر از بوسه مثل خواب بعد از خواندن شعرهای مربوط مثل نوازش نرم آفتابِ اول صبح مثل صبحانه ی بعد از حمام مثل پیراهنی که اولین بار می پوشی و آینه از ذوق می خندد مثل نشستن پروانه روی دستگیره ی در و کمی دیر شدن مثل کفش هایی که سمت روز ِتازه...
-
کاش قد دوست داشتنم بودم
شنبه 3 مهرماه سال 1395 12:48
کاش قد دوست داشتنم بودم آنقدر که باران مى گفتى مى باریدم سردت بود مى پوشاندم و گرمت که مى شد ابرى سایه بر سرت مى شدم آنقدر که دستم به ماه مى رسید خواب که مى گفتى شب مى کردم و به آفتاب که هر وقت که مى خواستى صدایش مى کردم و پنجره ات را روز مى کردم کاش قد دوست داشتنم بودم آن قدر که صدایم مى کردى دستم را دراز مى کردم...
-
روز اول که دیدمش گفتم
جمعه 2 مهرماه سال 1395 10:02
شاد کن جان من، که غمگین است رحم کن بر دلم، که مسکین است روز اول که دیدمش گفتم: آنکه روزم سیه کند این است روی بنمای، تا نظاره کنم کارزوی من از جهان این است دل بیچاره را به وصل دمی شادمان کن، که بیتو غمگین است بیرخت دین من همه کفر است با رخت کفر من همه دین است گه گهی یاد کن به دشنامم سخن تلخ از تو شیرین است دل به تو...
-
انتهای کوچه ی تنهایی
چهارشنبه 31 شهریورماه سال 1395 08:20
انتهای کوچه ی تنهایی خانه ای متروکه، بی سقف آخرین راهرو سمت چپ نشیمنی خاکستری با دیوارهای ترک خورده یک میز از چوب درخت نافرجام یک گرامافون که تک آهنگ هزاره ی مرگ را تکرار می کند یک صندلی لهستانی که پیرمردی بر آن تکیه زده صدای تیک تاکِ پر از بغض ساعت نقره ای صدای بی رمقِ رو به افول رو به خاموشی سوی هیچ... و من هستم و...
-
باورت بشود یا نه
چهارشنبه 31 شهریورماه سال 1395 00:06
باورت بشود یا نه روزی می رسد که دلت برای هیچ کس به اندازه من تنگ نخواهد شد برای نگاه کردنم، خندیدنم و حتی اذیت کردنم! برای تمام لحظاتى که در کنارم داشتی روزی خواهد رسید که در حسرت تکرار دوباره من خواهی بود می دانم روزی که نباشم هیچکس تکرار من نخواهد شد. " بهومیل هرابال " منبع: http://www.toranj-h.blogfa.com/