دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

بعد از تو باز عاشقی و باز، آه نه....

‫لیلا دوباره قسمت ابن السلام شد عشق بزرگم آه چه آسان حرام شد می شد بدانم که  اینکه خط سر نوشت من از دفتـــــر کــــدام شب بستــــه وام شد ؟ اول‬‎

لیلا دوباره قسمت ابن السلام شد
عشق بزرگم، آه چه آسان حرام شد

می شد بدانم این که خط سرنوشت من
از دفتر کدام شب بسته وام شد؟

اول دلم فراغ تو را سرسری گرفت
وآن زخم کوچک دلم آخر جزام شد

گلچین رسید و نوبت با من وزیدنت
دیگر تمام شد گل سرخم،‌ تمام شد

شعر من از قبیله خون است خون من
فواره از دلم زد و آمد کلام شد

ما خون تازه در تن عشقیم و عشق را
شعر من و شکوه تو،‌رمز دوام شد

بعد از تو باز عاشقی و باز، آه نه
این داستان به نام "تو" اینجا تمام شد

 

"حسین منزوی"

کوچه باغِ قدیمی


‫عکس پاییز کوچه باغ - عکس نودی‬‎

کوچه باغِ قدیمی، بوی باران می‌دهد،

پشت پنجره، خاطره‌ها زمزمه می‌کنند.
تو، با آن چترِ سرخ، زیر آسمانِ تَر،
قدم می‌زنی و باران با تو ترانه می‌خواند.

هوا بارانی است و باد، برگ‌ها را می‌رَقصاند،
چترت مثلِ ققنوسِ سرخ در مه می‌درخشد.
من، پشتِ شیشه‌های مات،
تماشاگرِ این صحنه‌ام:
عشق و باران و یک کوچهٔ خیس.....

(ا.و.برهوت)