-
کاش
دوشنبه 24 بهمنماه سال 1390 16:08
می دانی؟ همه شب در خلوت تنهایی خیال خویش نقش پیکرت را تصویر می کنم تصویر را در آغوشم زنده می کنم و تو را زندگی می کنم. کاش می امدی . . . کاش . کاش یک شب مرا میهمان می کردی به صفای قدمت شمعی می افروختم پرده ها را می کشیدم پرده اندر پرده شاید آخر روز رخنه نکند در خلوت من . بستر تنهائیم را غرق گل های یاس می کردی فرصتی می...
-
عاشقی یاد گرفتنی نیست
دوشنبه 24 بهمنماه سال 1390 13:57
عاشقی یاد گرفتنی نیست هیچ مادری گریه را به کودکش یاد نمی دهد عاشق که بودی دست کم تشری که با نگاهت می زدی دل آدم را پاره نمی کرد مهم نیست من که برای معامله نیامده ام اصل مهم این است که هنوز تمام راه ها به تو ختم می شوند وتو در جیب هایت تکه هایی از بهشت را پنهان کرده ای نوشتن فقط بهانه ای است که با تو باشم اگر چه این...
-
پرچین خیال
یکشنبه 23 بهمنماه سال 1390 23:50
از پرچین خیالم یادت ، چون کبوتری جلد پر وا کرد زمان ، چون آبی رمنده ، از لای دستان دلم گریخت سایه ی سپیدارِ آزادِ عشقت از روی سرم پرید ومن ماندم و خانه ایی نمور وتار گرفته حتی دور از پیله ی ابریشم یادت که وعده داده بودی روزی ، برگِرد نوزاد عشقت می تنی
-
منم شاید...
شنبه 22 بهمنماه سال 1390 17:50
وقتی جرئت ندارم برای احساسم اسم بذارم تو توی دلت بهم میخندی بهم میخندی و نمیدونی همین خنده های تکراریته که باید برای احساسم اسم انتخاب کنه... !
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 بهمنماه سال 1390 11:24
زنند واشک های تو را پاک می کند و دست هایت را صمیمانه می فشارند باور کن با من هرگز تنها نیستی!تو را دوست دارم فقط به خاطر خودت ! میدانی احساس میکنم عشق بین من وتو مانند ماه وستارگان در آسمان همیشه آماده اند پرنده های عاشق را نظاره گر باشند وهمیشه منتظر ند که زیبائیهای لحظات عاشقانه بین من و تو را بنگرند ، میدانی وقتی...
-
به آسانی مرا از من ربودی
پنجشنبه 20 بهمنماه سال 1390 16:33
به آسانی مرا از من ربودی درون کوره ی غم آزمودی دلت آخر به سر گردانیم سوخت نگاهم را به زیبایی گشودی بسی گفتند : دل از عشق برگیر که نیرنگ است و افسون است و جادوست ولی ما دل به او بستیم و دیدیم که این زهر است ، اما ! ... نوش داروست
-
امشب به یاد تک تکِ شب ها دلم گرفت
پنجشنبه 20 بهمنماه سال 1390 11:09
امشب به یاد تک تکِ شب ها دلم گرفت در اضطراب کهنه ی غم ها، دلم گرفت انگار بغض تازه ای از نو شکسته شد در التهابِ خیسِ ورق ها، دلم گرفت از خواندن تمام خبرها تنم بسوخت از گفتن تمام غزل ها دلم گرفت در انتظار تا که بگیرم خبر ز تو در آتشِ گرفته سراپا دلم گرفت متروکه نیست خلوتِ سرد دلم ولی از ارتباطِ مردم ِدنیا دلم گرفت یک...
-
چشمان تو
پنجشنبه 20 بهمنماه سال 1390 09:32
دلم از روز ازل در پی چشمان تو بود من عاقل همه شب شاعر نادان تو بود خود اگر زخم ز صد خنجر فولادی داشت همه جا دست دعا.... در پی درمان تو بود من خو کرده به هر غربت غم میدیدم دل غمگین من از گوشه نشینان تو بود به گمانت که کویر دل تنها شدهام، همهی عمر فقط تشنهی باران تو بود؟ کاش ای کاش که قلب تو مرا میفهمید عشق یعنی:...
-
از عشق لبریزم
چهارشنبه 19 بهمنماه سال 1390 17:04
هوا سرد است و من از عشق لبریزم چنان گرمم.. چنان با یاد تو در خویش سرگرمم که رفت روزها و لحظه ها از خاطرم رفته ست ! هوا سرد است اما من به شور و شوق دلگرمم چه فرقی می کند فصل بهاران یا زمستان است ! تو را هر شب درون خواب می بینم تمام دسته های نرگس دیماه را در راه می چینم و وقتی از میان کوچه می ایی ... و وقتی قامتت را در...
-
کاش میشد تا خدا پرواز کرد
چهارشنبه 19 بهمنماه سال 1390 17:03
کاش میشد تا خدا پرواز کرد پای دل از بند دنیا باز کرد کاش میشد از تعلق شد رها بال زد همچون کبوتر در هوا کاش میشد این دلم دریا شود باز عشقی اندر او پیدا شود کاش میشد عاشقی دیوانه شد گرد شمع یار چون پروانه شد کاش میشد جان ز تن بیرون شود چشم از هجران او پر خون شود کاش میشد از خدا غافل نبود کاش در افکار بی حاصل نبود کاش...
-
کاش می شد
چهارشنبه 19 بهمنماه سال 1390 17:00
کاش می شد سرزمین عشق را در میان گام ها تقسیم کرد. کاش می شد با نگاه شاپرک عشق را بر آسمان تفهیم کرد کاش می شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز کرد کاش می شد با پری از برگ یاس تا طلوع سرخ گل پرواز کرد کاش می شد با نسیم شامگاه برگ زرد یاس ها را رنگ کرد کاش می شد با خزان قلب ها مثل دشمن عاشقانه جنگ کرد کاش می شد در...
-
ستاره من..
چهارشنبه 19 بهمنماه سال 1390 13:39
ای بهترین مرا در اغوش خود نگه دار.... به نام تک ستاره سرزمین عشق تقدیم به تو که بدون وجودت هیچم، مهتاب تنهای دشتم ای زیباترین موجود مرا در آغوش گرم خود نگه دار که امن ترین جای دنیاست ای کاش قطره اشکی بودم و بر روی مژگانت متولد میشدم و روی گونه هایت می چکیدم وکنار قلبت می مردم... گرچه از من دوری ولی تا سر حد پرستش...
-
به امید دیدار...
چهارشنبه 19 بهمنماه سال 1390 13:37
بی تو اما عشق بی معناست ، می دانی ؛ دستهایم تا ابد تنهاست ، می دانی ؛ آسمانت را مگیر از من ، که بعد از تو زیستن یک لحظه هم ، بی جاست ، می دانی ؛ « دوستت دارم ! » همین این راز پنهانی از نگاه ساکتم پیداست ، می دانی ؛ عشق من ! بی هیچ تردیدی بمان با من عشق یک مفهوم بی « اما » ست ، می دانی ؛
-
حسرت
سهشنبه 18 بهمنماه سال 1390 19:56
زندگی رنگ تنهایی است و عشق رنگ اندوه دوست دارم در این تنهایی بسازم نه اینکه با زندگی بسوزم دوست دارم گرمای عشق تن یخ زده ی اندوه را ذوب کند اما می دانم که این گونه نیست ، عشق همیشه تنهایی می آورد دوست داشتن صدای فاصله هاست پس !!! خوش به حال ماهیان دریا که عاشق آب هستند و همیشه در عشق خود غوطه ورند خوشا به حال کسی که...
-
وقتی تو نیستی
سهشنبه 18 بهمنماه سال 1390 17:00
وقتی تو باز میگردی کوچک-ترین ستارهی چشمم خورشید است و اشتیاق لمس تو شاید شرم قدیم دستهایم را، مغلوب میکند وقتی تو بازمیگردی £ پاییز با آن هجوم تاریخی ـ میدانیم ـ باغ بزرگمان را از برگ و بار تهی کرده است در معبرت اگر نه فانوسهای شقایق را روشن میکردم و مقدم تو را رنگین کمانی از گل میبستم وقتی تو باز میگشتی £...
-
چهره به چهره رو برو
سهشنبه 18 بهمنماه سال 1390 16:46
گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو برو شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو از پی دیدن رخت همچو صبا فتاده ام خانه به خانه در به در کوُچه به کوچه کو به کو میرود از فراق تو خون دل از دو دیده ام دجله به دجله یم به یم چشمه به چشمه جو به جو دور دهان تنگ تو عارض عنبرین خطت غنچه به غنچه گل به گل لاله به لاله بو به بو ابرو...
-
عشق یعنی چه؟
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1390 19:52
دختری کنجکاو می پرسید: ایها الناس عشق یعنی چه؟ دختری گفت: اولش رویا آخرش بازی است و بازیچه مادرش گفت: عشق یعنی رنج پینه و زخم و تاول کف دست پدرش گفت: بچه ساکت باش بی ادب! این به تو نیامده است رهروی گفت: کوچه ای بن بست سالکی گفت: راه پر خم و پیچ در کلاس سخن معلم گفت: عین و شین است و قاف، دیگر هیچ دلبری گفت: شوخی لوسی...
-
به هرجا که نگاه میکنم تو را میبینم
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1390 18:28
به هرجا که نگاه میکنم تو را میبینم، تصویر تو تنها چیزیست که چشمهایم باور میکند. دستان لرزانم را دراز میکنم تا صورت مهربانت را لمس کنم، اما تصویرت به یکباره محو میشود و من به یاد میاورم که تو در کنار من نیستی . چشمانم را آرام میبندم، صدایت در گوشم میپیچد. طنین خنده هایت همه جا را پر میکند. بی اختیار لبخند میزنم، ولی...
-
خاطرهی تو
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1390 18:26
خاطرهی تو کوچه ی احساس مرا پُر می کند و زمان زمزمه ی قلب توست برای من . کاش پنجره ات را رو به خیالم باز می کردی تا من در نگاهت پرواز کنم
-
به تو سلام می کنم ...
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1390 17:47
به تو سلام می کنم کنار تو می نشینم و در خلوت تو شهر بزرگ من بنا می شود اگر فریاد مرغ و سایهی علفم در خلوت تو این حقیقت را باز می یابم خسته، خسته، از راهکوره های تردید می آیم چون آینه یی از تو لبریزم هیچ چیز مرا تسکین نمی دهد نه ساقهی بازوهایت نه چشمه های تنت بی تو خاموشم ، شهری در شبم تو طلوع می کنی من گرمایت را از...
-
بهار عشق
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1390 17:37
تو همان عابری هستی که خزان دلم را با گام هایت بهار عشق کردی تو تکرار بارانی و نگاهت تابلو قشنگ شبی زیباست که مرا می خواند دلم آواره ی توست ...
-
نمیرنجم اگر باور نداری عشق نابم را
شنبه 15 بهمنماه سال 1390 19:14
لبت نه گوید و پیداست میگوید دلت اری که اینسان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری دلت می اید ایا از زبانی این همه شیرین تو تنها حرف تلخی را همیشه بر زبان داری نمیرنجم اگر باور نداری عشق نابم را که عاشق از عیار افتاده در این عصر عیاری چه میپرسی ضمیر شعر هایم کیست ان من مبادا لحظه ای حتی مرا اینگونه پنداری ترا چون ارزو هایم...
-
هر چه باشی دوست دارم
شنبه 15 بهمنماه سال 1390 13:52
من این شب زنده داری را دوست دارم من این پریشانی را دوست دارم بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم گذشت و دلم عاشق شد ، بیشتر گذشت و دلم دیوانه ات شد من این دیوانگی را دوست دارم چه بگویم از دلم ، چه بگویم از این روزها ، هر چه بگویم ، این تکرار لحظه های با تو بودن را دوست دارم بی قرارم ، ساختم با دوری ات ، نشستم به انتظار...
-
دلتنگی
شنبه 15 بهمنماه سال 1390 13:51
دستم به تو که نمی رسد، فقط حریف واژه ها می شوم ! گاهی، هوس می کنم، تمام کاغذهای سفید روی میز را، از نام تو پرکنم … تنگاتنگ هم، بی هیچ فاصله ای !! از بس، که خالــی ام از تو … از بس، که تو را کـم دارم … آخر مگرکاغذ هم، زندگی می شود ؟
-
بوی مرگ می دهم
شنبه 15 بهمنماه سال 1390 13:42
باز هم درد تا سر انگشتان دست راستم می پیچد دردی مبهم و گنگ که شاید تنها تو بدانی چیست و شاید تو هم حتی ندانی... دلم می خواهد بخندم مستانه پایکوبی کنم دلم می خواهد بغضی نباشد در گلویم دلم شادی می خواهد دلم دلی سبکبال و رها می خواهد دلم تنی بی درد می خواهد دیگر نه طاقتی مانده است برای درد کشیدن و نه روح و قلبی برای بی...
-
به نام عشق و زیبایی
شنبه 15 بهمنماه سال 1390 13:34
تو را ای مهربان، من دوست می دارم چو می دانم الفبای سکوتم را،تو میدانی و با بغض نشسته در گلویم،آشنا هستی تو می خوانی، کلام خاموش چشمان بارانی و می دانی حدیث راز پنهانی تو را ای آشنا، با مهر میخوانم برایم مهربان شمعی،چراغی، خرده نوری ارمغان آور تو را بر جان زیبا لحظه های عاشقی با یک بغل آرامش و گرمی بکوبان کوبه در را و...
-
لبخند تو
جمعه 14 بهمنماه سال 1390 21:58
لبخند تو چون زورقی طلایی که بر دریای نیلی گذر می کند از پیش چشمان خیره من گذشت و من به یکباره زیبایی تو و تنهایی خود را یافتم از : بیژن جلالی
-
چه شود به چهرهٔ زرد من نظری برای خدا کنی
جمعه 14 بهمنماه سال 1390 21:56
چه شود به چهرهٔ زرد من نظری برای خدا کنی که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی تو شهی و کشور جان تو را ، تو مهی و جان جهان تو را ز ره کرم چه زیان تو را ، که نظر به حال گدا کنی ز تو گر تفقد و گر ستم، بود آن عنایت و این کرم همه از تو خوش بود ای صنم، چه جفا کنی چه وفا کنی همه جا کشی می لاله گون ز ایاغ مدعیان دون ش...
-
ای کاش عشق را زبان ِ سخن بود
جمعه 14 بهمنماه سال 1390 21:39
آنکه میگوید دوستت میدارم خنیاگرِ غمگینیست که آوازش را از دست داده است. ای کاش عشق را زبانِ سخن بود هزار کاکُلی شاد در چشمانِ توست هزار قناری خاموش در گلوی من. عشق را ای کاش زبانِ سخن بود □ آنکه میگوید دوستت میدارم دلِ اندُهگینِ شبیست که مهتابش را میجوید. ای کاش عشق را زبانِ سخن بود هزار آفتابِ خندان در خرامِ...
-
خانه از پای بست ویران است...
پنجشنبه 13 بهمنماه سال 1390 23:15
عین و شین تا به قاف پیوستند ناله و اشک را کفن کردم فکر کردم که بعدِ عمری درد جامه ی عافیت به تن کردم با خودم عهد کرده بودم که دل نبازم عیان و پوشیده قول دادم به خود ولی انگار در دلم سیر و سرکه جوشیده حرفهایم نرفت در گوشِ دل،و در عشق کاملا حل شد حذف شد عقل از سر راهش با قراری که زود منحل شد حال،این من،منم،منِ تب دار...