-
چه آسان رفتی
شنبه 24 آبانماه سال 1393 19:53
من پس از مدتها فرصتی یافتهام تا به تنهایی خود فکر کنم و به تنهایی تو که چه آسان رفتی عمران صلاحی
-
تو را بارها دیده ام
شنبه 24 آبانماه سال 1393 19:51
تو را بارها دیده ام تو را به یاد می آورم تو همان زنی هستی که در تاریخ نامت را بارها دیده ام بلقیس غزل های سلیمانی لیلی شبهای مجنونی تو را بارها عروس خودم کرده ام برای تو سرودهای رهایی خوانده ام به بیابانهای سوزان گریخته ام برای تو بارها مرده ام تو همان زنی هستی که میشناسمت ، آری ممدوح عدوان شاعر سوری مترجم : بابک شاکر
-
نیستی...
شنبه 24 آبانماه سال 1393 09:58
چیزی نیست که مرا سر شوق بیاورد جز تو ! که تو هم نیستی... "علیرضا روشن"
-
تنهایم!
شنبه 24 آبانماه سال 1393 09:50
مادرت تو را می بیند خواهرت، پدرت، مردم غریبه هزار نفر تو را می بینند همه تو را می بینند آن وقت، من که دوستت دارم من که از همه بیشتر دوستت دارم تنهایم! علیرضا روشن
-
گاهى اوقات مجبوریم...
شنبه 24 آبانماه سال 1393 09:46
گاهى اوقات مجبوریم بپذیریم که برخى از آدم ها فقط مى توانند در قلبمان بمانند نه در زندگیمان! "سیلویا پلات"
-
به دست تو پیر خواهم شد!
پنجشنبه 22 آبانماه سال 1393 09:34
هر روز صبح بند کفشهایت را که میبندی بند دلم پاره می شود و تا شب که برگردی دلم با کفش های تو ، هزار راه می رود قربانت گردم دیگر خوب میدانم به پای تو که نه به دست تو پیر خواهم شد! "مهدی صادقی"
-
دوستت دارم بی آنکه بدانم چطور
پنجشنبه 22 آبانماه سال 1393 09:27
دوستت دارم بی آنکه بدانم چطور، کجا ، یا چه وقت....؟! چه آسان دوستت دارم، بی هیچ غرور یا دشواری "تو" را اینگونه دوست دارم چون طریقی دیگر برایش نمی دانم. آن چنان به هم نزدیکیم که دست های تو بر گردنم گوئی دست های من است و آن طور در هم تنیده ایم که وقتی چشمانت را می بندی من به خواب می روم.... "پابلو...
-
آدم ها خیلی چیزها میگویند
پنجشنبه 22 آبانماه سال 1393 09:26
میگویند تنهایی پوست آدم را کلفت میکند میگویند عشق دل آدم را نازک میکند میگویند درد آدم را پیر میکند ... آدم ها خیلی چیزها میگویند و من، امروز کرگدن دلنازکی هستم که پیر شده است! "مهدی صادقی"
-
چیزی بین ما نیست!
پنجشنبه 22 آبانماه سال 1393 09:24
مردم مدام از تو سوال می کنند لبخند می زنم و می گویم: نه، نه، چیزی بین ما نیست! دروغ که نگفته ام مگر چیزی بین من و توست جز یک "پیراهن" ؟! "مهدی صادقی"
-
ﭼﻮﻥ "ﺩﻭﺳﺘﺶ دارم"...
پنجشنبه 22 آبانماه سال 1393 09:22
ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻫﺎﯼ ﭘﺮ ﺩﻟﯿﻞ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ! ﻣﺜﻼ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﮐﻪ می گوﯾﻨﺪ : ﻋﺎﺷﻖ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺷﺪﻡ ﯾﺎ ﺩﯾﮕﺮﯼ می گوﯾﺪ: ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﯾﺎ ﭼﻪ می داﻧﻢ ﻫﺮﭼﻪ! ﺍﺻﻼ ﻣﻌﻨﯽ ﻧﺪﺍﺭد! ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ می پرﺳﺪ ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ؟ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﻨﯽ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﯽ ﻭ ﺑﮕﻮﯾﯽ: ﭼﻮﻥ "ﺩﻭﺳﺘﺶ دارم"...
-
از وقتی که عاشق شدم
سهشنبه 20 آبانماه سال 1393 19:16
از وقتی که عاشق شدم فرصت بیشتری پیدا کردم برای این که پرواز کنم فرصت بیشتری برای این که پرواز کنم و بعد زمین بخورم و این عالی است هر کسی شانس پرواز کردن و به زمین خوردن را ندارد تو این شانس را به من بخشیدی متشکرم " شل سیلور استاین"
-
نزدیک تر بیا
سهشنبه 20 آبانماه سال 1393 18:56
نابینای توام نزدیک تر بیا فقط به خط بریل میتوانم که تو را بخوانم نزدیک تر بیا که معنی زندگی را بدانم "شمس لنگرودی"
-
من کاشف اصالت زیبایی توام
دوشنبه 19 آبانماه سال 1393 12:55
ای قامت بلند ای از درخت افرا گردنفرازتر از سرو سر بلند بسی پاکبازتر ای آفتاب تابان از نور آفتاب بسی دلنوازتر ای پاک تر از برفهای قله الوند تو مهربانتر از لطیف نسیم ساکت شیرازی در سینه خیز دماوند و دست تو دست ظریف تو گلهای باغ را زیور گرفته است و شعرهای من این برکه زلال تصویر پرشکوه تو را در بر گرفته است من کاشف اصالت...
-
آغاز قصه ما
شنبه 17 آبانماه سال 1393 13:32
دو نقطه از دو نگاه در خطی کوتاه آغاز قصه ما "قدسی قاضی نور"
-
نام دیگر تو...
جمعه 16 آبانماه سال 1393 14:32
عبور تو را از رنگ و روی درختان می شود حدس زد پاییز نام دیگر توست به شهادت بادها و منی که برگ برگ در هوای تو پیر می شوم... "مریم نظری"
-
تو رسوایی منی
چهارشنبه 14 آبانماه سال 1393 13:07
تو رسوایی منی و مرا توان پنهان کردنت نیست مثل زخمی خونریز تو خون منی چگونه پنهانت کنم ؟ چون دریایی خروشان تو موج منی چگونه پنهانت کنم ؟ بسان اسبی سرکش تو شیههی منی چگونه پنهانت کنم ؟ چون تپشی هراسان در قلبم چگونه پنهانت کنم و نمیرم ؟ قاسم حداد شاعر بحرینی مترجم : آرش افشار
-
چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگری است
دوشنبه 12 آبانماه سال 1393 18:50
چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگری است جای گلایه نیست ! کــه این رسم دلبری است هر کس گذشت از نظرت در دلت نشست تنهـــا گنـــاه آینـــه هـــا زود باوری است مهرت به خلق بیشتر از جور بر من است سهـــم برابر همگان ، نابرابری است دشنام یا دعای تو در حق من یکی است ای آفتاب هرچـــه کنـی ذره پروری است ساحــل جــواب سرزنش مـــوج را...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 11 آبانماه سال 1393 23:54
من پچ پچ غمین تصاویر عشق را محبوس و چارمیخ به دیوار سال ها پیوسته باز می شنوم در درون شب من رویش گیاه و رشد نهالان پرواز ابرها تولد باران تخمیرهای ساکت و جادویی زمین من نبض خلق را از راه گوش می شنوم آری همواره من تنفس دریای زنده را تشخیص می دهم باور نمی کنی اما............. "سیاوش کسرایی"
-
ما روزی، عاشقانه برمیگردیم
یکشنبه 11 آبانماه سال 1393 23:52
ما روزی، عاشقانه برمیگردیم بر درد فراق چارهگر میگردیم از پا نفتادهایم و تا سر، داریم در گِرد جهان به دردسر میگردیم خندانْ ما را دوباره خواهی دیدن، هرچند که با دیدهی تَر میگردیم خاکستر ما اگر که انبوه کنند ما در دل آن توده شرر میگردیم "سیاوش کسرایی"
-
بی کسی!
یکشنبه 11 آبانماه سال 1393 23:50
نه آشنا، نه همدمی نه شانهای ز دوستی که سر نهی بر آن دمی تویی و رنج و بیم تو تویی و بیپناهی عظیم تو نه شهر و باغ و رود و منظرش نه خانهها و کوچهها، نه راهها آشناست نه این زبان گفتگو، زبان دلپذیر ماست تو و هزار حرف بیجواب کجا روی؟ به هرکه رو کنی تو را جواب میکند! چراغ مرد خسته را کسی نمیفروزد از حضور خویش کَسَش...
-
روزی ما دوباره کبوتر هایمان را پیدا خواهیم کرد
یکشنبه 11 آبانماه سال 1393 13:36
روزی ما دوباره کبوتر هایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت . روزی که کمترین سرود بوسه است و هر انسان برای هر انسان برادری است روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند قفل افسانه یی ست وقلب برای زندگی بس است . روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی. روزی که...
-
مرگ بر جدایی...
شنبه 10 آبانماه سال 1393 13:06
روزی که نسیم دریا به اهتزاز درآورد گیسوانم را روی ماسه نوشتم مرگ بر قفل مرگ بر دیوار مرگ بر سیم خاردار مرگ بر هر آنچه مرا کرد از تو جدا "قدسی قاضی نور"
-
من از اینجا خواهم رفت...
شنبه 10 آبانماه سال 1393 12:59
من از اینجا خواهم رفت و فرقی هم نمی کند که فانوسی داشته باشم یا نه! کسی که می گریزد، از گم شدن نمی ترسد... "رسول یونان"
-
یاد تو...
شنبه 10 آبانماه سال 1393 12:54
بادی که وزید همه چیز را برد جز یاد تو را که گردگیری کرد ! "قدسی قاضی نور"
-
ما
شنبه 10 آبانماه سال 1393 12:52
رنگین کمان متولد نمیشد، اگر باران و آفتاب متحد نمیشدند . . من و تو پر تضادتر از آن دو نیستیم! "قدسی قاضی نور"
-
تفاوت
شنبه 10 آبانماه سال 1393 12:50
من و تو پنجره و دیوار یکی باز باز یکی بسته ی بسته...! "قدسی قاضی نور"
-
دستت را به من بده
شنبه 10 آبانماه سال 1393 12:48
دستت را به من بده تا از تاریکی نترسیم دستم را بگیر تا از آ تـ ـ ـش بگذریم آنانکه سوختند همه تنها بودند! "قدسی قاضی نور"
-
خیال روی کسی در سرست هر کس را
شنبه 10 آبانماه سال 1393 11:45
ز من مپرس که در دست او دلت چونست ازو بپرس که انگشتهاش در خونست و گر حدیث کنم تندرست را چه خبر که اندرون جراحت رسیدگان چونست به حسن طلعت لیلی نگاه مینکند فتاده در پی بیچارهای که مجنونست خیال روی کسی در سرست هر کس را مرا خیال کسی کز خیال بیرونست خجسته روز کسی کز درش تو بازآیی که بامداد به روی تو فال میمونست چنین...
-
حضور تو...
شنبه 10 آبانماه سال 1393 11:40
حضورت غنیمتی ست چون طاقی در باران ... "قدسی قاضی نور"
-
پایان راه...
شنبه 10 آبانماه سال 1393 11:35
آغاز همیشه یکسان است پایان معنا می کند راه را بیراه را "قدسی قاضی نور"